دهمین روزی خوار
پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۳۷ ب.ظ
گفتم: مرتضی تو شهرکمون همه زود میان و دیر میرن، تو چرا دیر میایی و زود میری؟
گفت: خوب مدل کاری مون با هم فرق می کنه
بعد از شهادتش فهمیدم فرمانده بوده
فرمانده کاش بیایی ولو دیر..
پ.ن: چون دلم نمی خواست مرتضی برود با او خداحافظی نکردم ولی حالا دلم لک زده برای یک خداحافظی چشم در چشم.
* پیکر شهید مرتضی کریمی هنوز به وطن باز نگشته است.
+ برای برگشتن پیکر شهید مدافع حرم مرتضی کریمی، صلوات
طرح یک مسئله:
بعضی ها سینه می درند که شهید بشوند یا بروند سوریه یا فلان وفلان. این ها همه منوط به درست زندگی کردن است. وقتی ما در دنیای خودمان نمی دانیم چند چندیم و وظیفه اصلی مان چیست، چطور می خواهیم که به این چیزها برسیم. شاید وظیفه ی ما و جهاد ما در سنگری دیگر است. بعد هم شهادت تنها یک اجر است، نه مسیر. مسیر تقوا و با خدا بودن است. چه بسا افرادی مرده اند ولی اجر شهدا را برده اند. پس خیلی هم دنبال شهادت ندویم که اگر با تقوا باشیم خواه ناخواه اجر شهید هم می بریم. خدا نکند ما برای فرار از مسئولیت هامان بخواهیم هر روز و شب دعای تعجیل در شهادت بخوانیم.
بنده اگر اینجا چیزی از شهید و شهادت می گویم برای این است که در مسیر تقوا نسیمی از ایشان به ما برسد تا قلبمان به وجودشان استوار بشود.
بعضی ها سینه می درند که شهید بشوند یا بروند سوریه یا فلان وفلان. این ها همه منوط به درست زندگی کردن است. وقتی ما در دنیای خودمان نمی دانیم چند چندیم و وظیفه اصلی مان چیست، چطور می خواهیم که به این چیزها برسیم. شاید وظیفه ی ما و جهاد ما در سنگری دیگر است. بعد هم شهادت تنها یک اجر است، نه مسیر. مسیر تقوا و با خدا بودن است. چه بسا افرادی مرده اند ولی اجر شهدا را برده اند. پس خیلی هم دنبال شهادت ندویم که اگر با تقوا باشیم خواه ناخواه اجر شهید هم می بریم. خدا نکند ما برای فرار از مسئولیت هامان بخواهیم هر روز و شب دعای تعجیل در شهادت بخوانیم.
بنده اگر اینجا چیزی از شهید و شهادت می گویم برای این است که در مسیر تقوا نسیمی از ایشان به ما برسد تا قلبمان به وجودشان استوار بشود.
و خیلی حرف های دیگر...
۹۵/۰۳/۲۷