خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

روزنوشت2

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۴۸ ب.ظ



ماه های آخر یادداشت حسن باقری را با حسرت تمام خواندم. او در 9 بهمن 61 رفت وجنگ با تمام ناملایمت هایش ادامه یافت. خیلی از عملیات های بعد از او با یتیمی بزرگ شدند و جای خالی اش را حس کردند.

انقلاب ما جوان بود که جنگ به او تحمیل شد، پس نمی توان خرده گرفت که نیروها خیلی منظم و توجیه عمل کنند یا مثلا با خیانت بنی صدرها فجایعی مثل هویزه رخ ندهد!

شاید بیشترین انرژی ای که از نیروهای کارآمد مثل حسن باقری گرفته میشد،  بیان کردن مختصات جنگ بود تا تاوان ما سنگین تر نشود. به صراحت می شود گفت که حسن باقری در اتاق عقل جنگ می جنگید.

پدرم دیشب یاد خاطره ای افتاده بود، می گفت ما جایی رفته بودیم و قرار بود با دشمن مقابله کنیم، به فرمانده گفتم: "چرا ما رو اینجا آوردی اونم تو این لحظه!؟ دقیقا تو تیررس دشمنیم!" چه جوابی داده باشد خوب است؟ فرمانده گفته بود: فلانی خوب ما آمده ایم برای شهادت!!

جنگ همانطور که ایمان و عقیده می خواهد، عقل هم می خواهد! نمی شود یکجانبه حرکت کرد.



بخش هایی از کتاب را برایتان عکس گرفتم، دوست داشتید بخوانید



                        

* جلسات بسیاری بین سپاه و ارتش رخ می داد تا هماهنگ عمل کنند. که گاهی به جر و بحث های طولانی می کشید.





باقی در ادامه مطلب پیگیر باشید










حاشیه ی کتاب. خاطره صیاد شیرازی از آن روز (خاطره ی عکس بالا، ذیل شماره 6 )


 






یادداشت شهید حسن باقری از آخرین سفر خود به مشهد که به گفته همسرش، شهادتش را از امام رضا طلب کرده بود.








موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۰
احلام

نظرات  (۴)

شکرالله مساعیکم..
چقدر جالب است بحث های چالشی جنگ.
آدم خودش رو توی اون حال و هوا حس میکنه. 
واقعاً چه فضای هیجان انگیزی ست. 
کاش من هم اون موقع بودم.


در پاراگراف سوم نوشتۀ خودت یک کلمه اش بسیار آشنا و چشم نواز است برای من... خیلی به دل می نشیند. کاش برجسته اش می کردی.
پاسخ:
تاوان بانو؟ :)
سلام ما برسانید..
بی توفیقیم از محضرشون، یه سری هم نمی زنن!


خوب خداروشکر هیچ کلمه ای در این عالم برای ما چشم نواز نشده ..
البته چرا نام ارباب "حسین"...
چه جالب! پس درگیری های گاه به گاه داخلی زیاد هم جدید نیست. شاید هنوز امید هست به آقایان بالا!
پاسخ:
مگر می شود درگیری و جر و بحث نباشد!
امیدمان را به خدا ببندیم که به احدالرجالی نمیشود امید بست، آن هم در این دولت ناامید...
خیلی عالی بود

چه زحمتهایی که کشیده شده

چه ولایت پذیذریی
پاسخ:
ان شالله که قدر بدانیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">