خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

امر بین الامرین

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۴۴ ب.ظ


پشت پنجره دست به سینه ایستاده ام! سرم را می چسبانم به شیشه! غروب امر بین الامرین است! نه پاییز و نه تابستان را نشان می دهد! (امسال پاییز چنگی به دل نمی زند) سر شاخه های اقاقیا با بادی ملایم چپ و راست می شوند. بخارِ دهانم، شیشه را به زور مات می کند. یاد سال های دور می افتم که پشت پنجره می ایستادم و ادای آدم های قدیس را در می آوردم. با گنجشک ها ذکر می گفتم با حرکت ابرها سیرورت می کردم و با حرکت برگ ها تسبیح. فکر می کردم اینطور من هم داخل دستگاه خداوند می شوم و عشقبازی حتما به اعلی خواهد رسید. راستش الان که فکر می کنم حس عجیب و قشنگی بود! اما حالا خالی ام! خالی ام از تمام این حس و حال و عشق بازی ها.. 

حسادت می کنم به آن زمان ها! شروع می کنم ذکر گفتن را، از حرکت یک شاخه شروع می کنم و کم کم کل اقاقیا را زیر لبم ذکر می گویم. ابرها از راه می رسند. نظم ذکر به هم نمی ریزد. چقدر هماهنگ است. بخار روی شیشه بیشتر می شود. چشمانم را می بندم و پیشانی روی شیشه می گذارم: خدا چرا اختیار داده ای؟ کاش مرا به جبر عاشق خودت می کردی تا ذره ای حرکتم خارج از اراده ی تو نبود! چرا این امر بین الامرین را در من ساختی. من خواهان جبرم چون همیشه در اختیارها یک رفوزه ام!!!!



                                                 






پ.ن: نمی گنجد نفس در سینه من بسکه دلتنگم...


+ ترسم که نامه ام نرساند صبا به یار

   بد کرد جان، که همره باد صبا نرفت



موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۹
احلام

نظرات  (۳)

هان چه می پرسی زجبر و اختیار
اختیار آن به که باشد دست یار

یار کجاست که اختیارمان را بدست گیرد...
پاسخ:
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم..

امان از این خانه ی بیغوله ی دل...
۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۵:۴۳ فاطمه غلامی
"حسادت می کنم به آن زمان ها!"


انگار همه یک زمان هایی در گذشته رو داریم که بهش حسادت کنیم :(
پاسخ:
نمی دونم واقعا چرا!

چقد حس این مطلب نزدیک بود به حس و حال ما...

اما حالا خالی ام! خالی ام از تمام این حس و حال و عشق بازی ها.. حسادت می کنم به آن زمان ها! .........

 

خدا چرا اختیار داده ای؟ من خواهان جبرم چون همیشه در اختیارها یک رفوزه ام!!!!

چقد راست بود این حرف! البته جسارت نشه منظورم از راست بودنش در مورد خودم بود....

 

عاشق بمانید ان شالله...

پاسخ:
عاشق که نیستیم. دعا کنید عاشق بشویم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">