کوله
گفتیم تا از دهان نیافتاده این ماجرای اسامی را برایتان تعریف کنیم
همانطور که در تصویر مشاهده می کنید سمت راست کوله ما یک لیست سفید آویزان شده از سنجاق می بینید.
تازه این ها را نصب کرده بودیم که سوال های اطرافیان شروع شد که این ها چیست!؟ وای چقدر جالب! میشه عکس بگیریم؟ دختر عجب کاری کردی؟ از کارت خوشم اومد! و... این ها ادامه داشت تا رسیدنمان به کربلا.
این دقیقا لیست اسامی است که ما نیابتی از جانبشان قدم زدیم و در طول مسیر از کوله ما تاب خوردند. حالا بهره اش را خدا می داند که برد. ما که کاری نکردیم.
حال نیمی بیشتر اسامی شهدا بود. و الباقی اسامی اطرافیان و دوستان و هر کسی که التماس دعا گفته بودند.
ایضا بچه های بلاگر اینجا که گفتند دعایمان کن و بعضی هم نگفتند ولی ما یادمان بود و اسامی شان را رد کردیم.
اسامی تایپ شد و پرس شد تا در باد و بوران و گرد و خاک و گل و لای از بین نروند (ما اینقدر محکم کاری کردیم تا از اسامی حفاظت شود)
تازه برخی افراد هم کاروانی اسامی را روی کاغذ نوشتند و با چسب (من نمی دونم چسب نواری از کجا گیر آوردن) چسباندند به پشت لیست.
پ.ن: اسامی را دویدیم و دویدیم تا انداختیم در فرات. البته همان نهر حسینیه که منشعب از فرات است و از مقام امام زمان می گذرد... شاید این اسامی ما را یاد کنند..
+عکس گرفتیم از لیست ولی دقیقا لیستی که بلاگرها بودند تار افتاد. ادامه مطلب ببینید :)