خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

دوازدهمین پرده شب جمعه

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۰۱ ب.ظ


بیدار شو  جان خواهر، هنگامه ی نماز شب است!

زینب چشم گشود

پرده ی نیم سوخته ی خیمه در دست باد بود

عبا را دور خود پیچید

چشم بست

صدا تکرار شد:

یا ایها المزمل.....








پ.ن: یک هفته است به این تصویر فکر می کنم. دعا کنید به نتیجه ای که باید برسد..






+ ادامه مطلب هم نظر بدهید. میان وعده امتحان خوانی امروزم است :)












دستگیره ها حرف میزدند. اگر با گوش خودم نمی شنیدم چنین ادعایی نمی کردم. دستگیره درب خروجی دادگاه به لیلا می گفت زودتر بیا و من را فشار بده, بس کن این پروژه ی طلاق و طلاق کشی را. من به چهره ی بی رنگ لیلا نگاه کردم. فقط ذره ای از لبش را خورد و رنگ رژ مخملی اش پرید اما هیچ حرکتی نکرد.دستگیره نه یکبار و نه ده بار بلکه هفتاد و چهار بار این کلمات را تکرار کرد. ترسیدم حرف دستگیره را برای لیلا نقل کنم. ترسیدم همانجا دوباره کاغذی دربیاورد و رویش تقاضای طلاق بنویسد و تنها دلیلش جنون من باشد!


#ما_مجانین







موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۹
احلام

نظرات  (۱۳)

یه عاااااااالمه دلم اون پرده های نیم سوخته رو میخواد بپیچم دور خودم و الکی خودمو بزنم به خواب شاید  اومد و واقنینداییواقنی ام کرد...

پاسخ:
ارباب
دریاب این خواسته ها را...
نظر دادن برای این پست به دشواری مقوله طلاق است.
پاسخ:
یعنی سخت است که بگویید خراب است؟
۰۹ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۱ طاهر حسینی

خیلی خوب بود. یاد یک داستان نیمه تمام افتادم "طلاق محسن از فهیمه " بعد که یادم افاتاد یکی با همین اسم فیلم ساخته بیخیالش شدم 

.

ان شالله که داستان بود

پاسخ:
چه جالب بوده این شباهت اسمی..
می خوندینش خوب!

پس می خواستید چه باشد داستان نباشد؟!
۱۰ دی ۹۵ ، ۰۱:۰۷ طاهر حسینی
باید اول می نوشتمش تا  بعد می خوندمش(بله من هم از آن دسته هستم که برای دکمه هاشان کت می دوزند! اول اسم انتخاب می کنیم بعد براشان یک داستان می نویسیم)
پاسخ:
بله حدس زدم از داستان خودتون دارید می گید ولی شک کردم بعدش!
خوب اسم رو عوض می کردین و خلاص!
البته با این حساسیت بالا قطعا امکانش نبوده..

بیشتر بنویسید
کتاب ان شالله
ما را چه سزد؟ ندای یاران؟
هه..احلام، زهی، خیال باطل!

°-° اینجوری، ما را همه شب نمیبرد خواب...
پاسخ:
یار باشد و خواب؟

چنان می برد تو را که روحت بی خبر ماند...

سلام علیکم

مثلن قرار بود ما صلوات بفرستیم که یه مدت ننوشتن شما به "ابد" تبدیل نشود! :)

حاجاقا فرحزاد هی دوشنبه ها تو سمت خدا از برکات این ذکر شریفه میگن ها!

ماها درنمیابیم! :)))

خوشحالم که هستین و مینویسین خاصه این پرده های شب جمعه را...

ایام به کام و پر برکت ان شاءالله...

 

پاسخ:
و علیکم السلام

خوب مثل اینکه باید ذکر رو عوض کرد: الفاتحه

بالاخره میاد اون روزی که دیگر ننویسیم....
سلامت باشی جانا، نوشته های ما همچین ارزشی هم ندارن
از بالا تا پایین این پست
از عرش بود تا به فرش

فرشش هم دستباف بود خوش رنگ و لعاب

اما چه می توان کرد ماعرش نشینیم:)
پاسخ:
ببخشید که برای شما عرشیان حرفی از فرش زدیم..
امان از دل زینب...
چه نمازی خواند آن شب...
پاسخ:
نماز عشق..
چرا حرف دستگیره را؟
حرف دلش را به لیلا می زد....
پاسخ:
خوب ریشه داستان را زدی :)
داستان است دیگر

:( حس کردم از کامنتم ناراحت شدین.

به جون خودم منظوری نداشتم.فقط ابراز خوشحالی کردم از به روز بودن اینجا بعد مدتی ننوشتن...

ایشالا به سلامت باشین و بنویسین..

:)

پاسخ:
نبابا این چه حرفیه
فقط فکر کردم انتظار نداشتید بنویسم :)))
من و ناراحتی؟ عمراا

اینجا به مخاطبی چون شما زنده است

یا ایها المزمل...

ای جامه به خود پیچیده...

قم الیل الا قلیلا..

شب را جز کمی به پاخیز...

نصفه أو انقص منه قلیلا

نصف یا چیزی کمتر از نصف...

 

چقدر این پست همه چیزش لطیف و دقیق و ظریف...

ای کاش ادامه میدادید....

 

پاسخ:
بله ادامه اش و محتوایش کلا داستان است :) این برشی از تصور داستان بنده بود
۱۰ دی ۹۵ ، ۱۷:۱۸ پلڪــــ شیشـہ اے
دلم حرم می خواهد. جایی برای سبک بالی ... هق هق ... خیمه امان دارد ... 
ای کاش من را هم پر عبایشان جا می دادند. یا الله ...


برش خوشمزه ای بود درست مثل همیشه. 
پاسخ:
کاش...
یک آغوش بغض خالی نشده...

:)))

خب بله فکر میکردم لااقل شما مث ماهایی نباشین که تو ایام فرجه امتحانا و ایضا ایام امتحانات بازیگوشی شون شدیدتر از قبلنا بشه:)))

یاد این پست از وبلاگم افتادم

وقتشو داشتین یه سری بزنین شاید یه کمی دستتون بیاد ما چی بودیم ایام امتحانات :)))

http://analgharib220.blogfa.com/post-166.aspx

 

و نیز مام به تأسی از شما و به سفارش حاجاقا پناهیان که گفتن بعد ایام محرم و صفر و در طول سال ارتباط خودتون رو با حضرت سید الشهدا ادامه بدین با روضه های خونگی،شبای جمعه ان شالله یه کوچولو روضه خونی گذاشتیم وب.

هرچند اصلا و ابدا در حد حضرات آل الله نیست...

خوشحال میشیم سربزنین...

 

پاسخ:
همه درمیرن :)))
بالخره باید انرژی داشت واسه درس خوندن

چشم حتما سر میزنم
شرمنده ام که نمیام اونورکی
چون بیان نیستین کمی سخته آگاه شدن از بروزی بلاگفا
باز هم دلیل نمی شود
بنده تنبلم


روضه را که خودشان می گویند، پس بزرگی و کوچکی اش ربطی به شما ندارد...
کارتان را بکنید..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">