خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

چهاردهمین پرده شب جمعه

پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۵۸ ب.ظ



قدمی به عقب، قدمی به جلو.  او را محکم در آغوشش فشار داده و زیر عبا پنهان. جریان جاری خون، گرمش می کند. کسی از زنان را بیرون خیام نمی بیند. قدم هایش رو به جلو سرعت می گیرد. پشت خیمه ها که می رسد، عبا کنار می زند. دست کوچکش هنوز بند قبا را گرفته است. در استیصال و چاره جویی است که  صدای زنانه ای می گوید: حسین...









پ.ن: گاهی باید دست به دامان نه، دست به قنداق شد...








+
سواران از سر نعشم گذشتند
فغان ها کردم، اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان، این چه سودا بود با من؟
رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟
جوان مردان، جوان مردی کجا رفت؟
مرا این پشت، مگذارید بی پاک
گناهم چیست، پایم بود در خاک

.....


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۳
احلام

نظرات  (۱)

من از متوسل شدن به این قنداقه معجزه ها دیده ام...
پاسخ:
کار به جاهای سخت بکشد
خیلی سخت..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">