خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

ذره را کی توان آمدن..

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ق.ظ





لحظه ای برای خودم استراحت قائل نیستم. فکر می کنم هر چه چشم هایم گود بیافتد بیشتر انسان تر می شوم. انگار باید رنج داخل چشم هایم وول بخورد تا بدانم آدم بزرگی شده ام و البلا للولا خط مشی ام. می گریزم و می گریزم از چیزی به نام دلتنگی، خواستن و هوس چیزهای ریز و درشت. جنگ مرا رها نمی کند و من او را! اما حالا، امشب، در این لحظه یک چیز رهایم نمی کند، اسمش هوس است، خیال است، حال زودگذر است، اصلا هر چه که می خواهد باشد ولی در اکنون من نفوذ کرده است. دلم سنگ سرد صحن را می خواهد. که سردی اش شیره ی گرم وجودم را بگیرد. که یخ بزنم تمام شب را. شاید گاه سحر بیاید خورشید. و اگر نیاید، می میمیرم. می میرم از یخ زدگی، روی همان سنگ سرد صحن متعلق به خودش...











پ.ن: آخرین ملاقات با خورشید موجی ام کرده است... عفوا





موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۶
احلام

نظرات  (۲)

ایشالا طلای وجودت با سفر بعدی 24 عیار بشه:)
پاسخ:
ایشالله با هم میریم دیگه دفعه بعد :)
چرا با هر نوع از دلتنگی و خواستن میجنگی و یا از آن می گریزی؟؟؟؟ 
بعضی خواستن ها دلتنگی ها انسان ساز است...البته نه همه اش.
ولی سوالی که پرسیدم برام تا حدی مهم بود:) دونستنش! 
پاسخ:
در واقع نه با هر نوع خواستن! ولی بعضی خواستن ها اونقدر پر رنگ می شن که زندگیتو مختل می کنه، حتی همین خواستنه مانع میشه که از دور بهش نگاه کنی تا بتونی راهی برای رسیدن بهش پیدا کنی. حتی اگه اون خواستن چیز بد باشه
بعضی خواستن ها دلچسبن، مثلا کربلا خواستن :)
ولی در کل یه اصل من درآوردی هست که میگه: سرتو بنداز پایین تکلیفتو انجام بده نتیجه های خوبی هم میرسی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">