خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

چرا کتاب روانشناسی و موفقیت نخونیم؟

جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۰۲ ب.ظ



طی موضع گیری ها و نقدهایی که راجع به پست قبل و کتاب های موفقیت و روانشناسی داشتید باید ازتون بپرسم دلیل مخالفت تون چیه؟









پ.ن: من خودم به شخصه پروسه ی طولانی مدتی در قهر و آشتی با این کتاب ها بودم. اما دوست دارم نظرات شما رو بدونم :)




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۰۳
احلام

نظرات  (۱۰)

۰۳ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۳ پلڪــــ شیشـہ اے
بعضی از کتابای موفقیت واقعا ارزش خوندن دارن ^___^
و با یه سری راه کارهای ساده و عملی خیلی راه گشا هستند.

کتاب های روانشناسی رو هم دوست دارم. البته زیاد نخوندم. ولی گزیده خوندم. ولی چیزی که هست، ذهنی که خوب و بد و بشناسه می تونه متن هاشون رو بخونه و خوبهاش و برداره و بدهاش و بزاره. چون به شخصه اثر خوبش رو دیدم. 
پاسخ:
منم معتقدم کتابی که بهم بهتر زندگی کردن یاد میده بارها و بارها باید خوندن و قورتش داد

منظورم بیشتر روانشناسی مثبت گرا بود. این یعنی کتاب موفقیتی که صرفا انگیزشی نباشه تا وقتی یه مدت از خوندنش که گذشت دیگه وقعی بهش قائل نباشیم. بلکه کتاب موفقیتی که اونقدر کاربردی و اصولی توضیح داده باشه مسائل رو تا برای همیشه توی ذهنمون تاثیر بزاره
۰۳ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۴ پلڪــــ شیشـہ اے
دقیقا 

منظورت رو متوجه شدم. منم از کتابی خوشم میاد که ساختار بهم یاد بده.
پاسخ:
:)
بزن قدش
سلام :)
من مخالفتی ندارم، ولی چون خودم نمی تونم بخونمشون (سلیقه ست دیگه) نمیتونم درک کنم بقیه چطور دوستشون میدارن.
پاسخ:
سلام
ممنونم از پاسخگویی تون

درسته سلیقه ای
اما می خوام بدونم چه چیزی هست که دوستش ندارید؟ یا اینکه چرا ترغیب به خوندن نمیشید؟
(ببخشید که جزئی سوال می پرسم، ممنون میشم جواب بدید)


شاید به خاطر اینکه سرچشمه ش غربیه و الهی نیست.
در واقع یه وقتایی که به خودم عمیییق نگاه می کنم، یا با بقیه بحث می کنم، یا ذره بین دست می گیرم اتفاقات ساده ی زندگی رو نگاه می کنم، به شناختی می رسم که بهم کمک کنه. بعد چی میشه؟ ترجیح میدم اون راهکار و ساختار رو خودم کشف کنم، تا اینکه بخوام از اختراع بقیه استفاده کنم.
بازم تاکیدم رو اینه که این کتابا رو بررسی نکردم، دیگه اوجش ورق زدم. شاید منم بدم نیاد..
پاسخ:
واقعا ممنونم از پاسخ صادقانه تون

شاید یکی از دلایل جدی من (در گذشته) برای قهر با این کتاب ها همین چیزیه که شما بیان کردید
دقت بیش از حد خودم به دور و اطراف و روابط و.. از من یه نظریه پرداز ساخته بود اصلا :)))

با اجازتون نظرتون رو در پست بعدی حتما در جمع بندی مطرح می کنم

باز هم ممنون
سلام :)
دلیلی که به خاطرش کتابای موفقیت نمیخونم و اصلا بهشون علاقه ندارم اینه که ترجیح میدم اون چیزی که از موفقیت برای خودم توی ذهنم ساختم از بین نره و همونجوری بمونه،یعنی دوست دارم خودم این راه ها رو تجربه کنم،کشف کنم و حتی یه جاهایی شکست بخورم و تجربه ی شخصی خودم رو از موفقیت داشته باشم
دوست ندارم یکی بهم بگه باید اینکارو بکنی اونکارو بکنی:)

پاسخ:
سلام علیکم

بعد اون وقت مثل من نشید که یهو ببینید خیلی کارام که فکر می کردم درسته اشتباه از آب دراومده؟
خیلی بد میشه وا
استفاده از تجارب دیگران آدم رو خیلی جلو میبره
چون بعضی تجربه ها برای آدم ها سال ها از زندگی شون رو گرفته، و وقتی بهت میگن تو چند سال میافتی جلو :)

ممنونم که پاسخگو بودید. خیلی سپاس
خواهشمندم 
منم گاهی با کتابها قهر میکنم، گاهی حتی با نویسنده های دم دستم :))) واللا

راحت باشید

پاسخ:
آدم گاهی باید از طیف مطالعات زیر دستش دست بکشه و بره سراغ طعم و مزه های دیگه
پس اساسا قهر چیز بدی نیست :)

البته در گذشته قهر بودم نه حالا (تصحیح می کنم)

ممنونم
فکر می کنم پشت صحبت های این کتاب ها یک جهان بینی و سبک زندگی خاص نویسنده وجود داره که نمی تونید از متن کتاب جداش کنید. شاید یه مقدار هم مقاومت بکنه آدم ولی به مرور براش عادی میشه و این طرز نگاه نویسنده به دنیا و شادی و امید و ... وارد ذهن و قلب انسان میشه.
ضمن این که روانشناسی غربی یک رفتارشناسی هست در واقع زیاد به بعد معنوی انسان کاری نداره در نهایت با تجربه بهش رسیدن با استقراء و پره از خطا و اشتباه.

نکته دیگه اینکه ما در مقابل مگه دستمون خالیه که رفتیم سراغ این ها؟ اتفاقا منابع ما خیلی پربارتر هم هست. مخصوصا در سالهای اخیر که این مدل سخنرانی ها و کتاب ها و توجهات بیشتر شده.
پاسخ:
آفرین من هم به همه این هایی که شما گفتید معتقدم
ولی دلیل میشه که ما اون ها رو نخونیم چون می ترسیم غالب فکری و معنوی مون و سبک زندگی دنیا گرا پیدا کنیم؟


و من بعد از خوندن اونها بیشتر می فهمم که اسلام ما خیلی خیلی جلوتر از اون ها هست
ولی در عمل چیزی نمی بینم
واقعا چقدر می تونیم از بحار 110 جلدی کتاب موفقیت بنویسیم؟ که حتی یکی هم نمی نویسیم! یه دنیا میشه نوشت
و آیا چرا اصلا خود بحار اونقدر جذاب نوشته نشده؟
و یا اساسا ما چقدر در زندگی روزمره داریم به همین دینی که هممون پاش میرسه میگیم وااااااااااااااااای دین من از همهههه بالاتره عمل می کنیم و حتی اصلا ازش اطلاعات داریم
مثال های زیادی میتونم بیارم که همین کتاب های موفقیت به زیبایی دارند اسلام رو مطرح می کنند. مثل همین کتاب پروژه ی شادی، شاید باورتون نشه یکی از راه های شادی رو غیبت نکردن دونست :)
و کلی مثال
امروز توی کتاب خوش بینی آموخته شده رفتاری رو از دانشمندای اونجا دیدم که عمرا در بین علمای اسلام خودمون ببینم. و واقعا بر سر زدم که چرا ما اینطور نیستیم.

و صد البته دلیل نمیشه چون ما در کتاب اون ها رد پایی از اسلام ببینیم بریم و تسلیم اون ها بشیم. نه حرف من این نیست.
حرف من همون حرفیه که آقا می فرمایند که از علوم غربی ها استفاده کنید.
استفاده کنیم قبل از موضع گرفتن
کل حرف من همینه

چقدر دلتون پر بود:)

من نمیگم بترسیم از این که جهان بینی و سبک زندگی مادی پیدا کنیم من میگم خواه ناخواه این اتفاق میفته وقتی تسلیم روش های به ظاهر درست اونها بشیم.
توصیه به برنامه ریزی و کار و سحرخیزی در اسلام هست در کتب موفقیت هم هست ولی آیا هر دو دارن یک حرف رو میزنند؟ قبل و بعد هر دو توصیه یکی هست آیا؟ چرایی هر دو یکی هست آیا؟ چگونگی ش چطور؟ انگیزه و موتور محرک در اسلام چیه در نظر اون روانشناس غربی چیه؟ علت و چرایی حرکت در نظر این دو فرقی نداره؟ هدف و غایت این دو تفاوتی نداره؟ خب اگر این ها متفاوت باشند باید قبول کنیم که قطعا چگونگی هم متفاوت میشه.

بله درسته اسلام ما خیلی جلوتره ولی منظور از عمل چیه؟ موفقیت چیه اصلا؟ آدم موفق چه آدمیه؟
اینجا اونجایی هست که عرض کردم تفاوت هدف یا انگیزه و موتور محرک به چشم میاد. در اسلام چه کسانی موفق شناخته میشن؟ کسانی که دنیای خیلی آبادی برای خودشون به ظاهر ساختند؟ یا مثلا شهدا یا علماء یا اولیاء خدا یا ... ؟ خب شهدا یا علماء یا اولیاء خدا کتاب موفقیت شون چی بوده؟ کتاب انگیزشی شون چی بوده؟ موتور محرک شون چی بوده یا هدف شون چی بوده؟ چطور و چرا به سمت این موفقیت رفتند؟
کار نداریم که روانشناس ها و کتب موفقیت و انگیزشی ما هم کم نیست و نیازی به مراجعه به کتب غربی نداریم که خیلی هاشون کارشون قابل دفاع هم هست اگرچه شاید خیلی ها هم فقط یک کپی برداری ناقص از غربی ها کردند.
ولی می خوام بگم کتب موفقیت و انگیزشی ما یک چیز دیگه ست.
بگردیم بین این انسان های موفقی که اسلام معرفی می کنه ببینیم اینها وجه مشترکشون برای رسیدن به موفقیت چی بوده؟ کتب اخلاق بوده یا روانشناسی؟ ما وقتی از شادی حرف می زنیم از شادی ظاهری حرف می زنیم یا اعتماد به نفس و چاق کردن نفس انسان یا از بهجت درونی و معنوی؟
دایره کارایی روانشناسی غربی صرفا دایره دنیوی هست و نه تنها برای بعد دنیا برنامه نداره که انسان رو ازش غافل میکنه و بازمیداره.
خب این ها برای مشکلات روحی انسان چه درمانی دارند؟ خدای نکرده اگر من یک عزیزی رو از دست بدم اینها برای من چه حرفی دارند و میخوان چه جوری به من کمک کنند؟ اگر همسر و فرزند و پدر و مادر و خلاصه یک محبوبی رو آدم از دست بده راه حل اینها چیه؟ اصلا انا لله انا الیه راجعون براشون معنایی داره؟ نگاه انسان رو نسبت به مرگ و زندگی اصلاح می کنند یا برعکس میان میگن زندگی و دنیا رو بچسب تا اونها رو فراموش کنی؟
بله غیبت رو در حوزه ی فردی و برای شادی منع می کنند ولی وقتی بحث تعارض منافع دنیوی هم پیش میاد باز غیبت و تخریب رو منع می کنند؟ در شق اول که هنری نیست هر کسی درک می کنه غیبت در حوزه ی فردی اشتباهه ولی وقتی تعارض و تضاد منافع باشه چطور؟ میخوام بگم اینها به اخلاق اهمیت نمیدن و اگر میگن غیبت نکن برای جنبه ی مادیش میگن پس وقتی غیبت کردن و تخریب شخص مقابل نفع مادی داشته باشه دیگه کسی به شما نمیگه غیبت نکن بلکه روانشناس ها رو استخدام می کنند که بهشون یاد بدن چطوری طرف مقابل رو تخریب کنم که مثلا در رقابت سیاسی یا اقتصادی که باهاش دارم من موفق بشم.

حضرت آقا در باب علوم انسانی دقیقا نظرشون خلاف علوم دقیقه و تجربی هست. اونچه که توصیه می کنند به عنوان علوم از غرب بگیریم علوم دقیقه و تجربی هست.
پاسخ:
کاملا حرف شما رو قبول دارم و خیلی هم بهش فکر کردم
کامنت قبلی هم گفتم که قبول دارم :)
این که میگید هدف و خط فکری و.. رو به سمت دنیا می برن. تا حد زیادی درست می گید. (هر چند من توی یکسری کتبشون ردی از آخرت و اخلاق و.. می بینم)
خیلی ها رو دیدم که مثلا میان میگن آره توی یوگا و.. تماما اعمال نماز هست. یا وضو فلان دلیل روانی و جسمی رو داره. این ها خیلی مسخره است که به خاطر نماز خون کردن مردم از این دلایل بیاریم. چون هدف والاتری برای خوندن نماز داریم. اصلا فلسفه نماز چیز دیگری است
اگه اینجور کتاب ها رو می خونیم باید حواسمونم باشه گول این چیزهارو نخوریم انصافا

حضرت آقا می فرمان که برای علوم انسانی تولید محتوا کنیم
خوب انصافا نمیشه :)
روانشناسی هم به قول شما بیشتر برداشت از غربی هاست

ببینید حرف کلی من اینه که خوندن این کتاب ها (نه همه شون) خیلی توی روابط بین ما آدم ها کمک کننده است. می تونیم استفاده کنیم ازشون
این منافاتی با دین داری ما نداره! قرار نیست این ها رو برداریم و ایمان رو بگذاریم زمین، هدف هامون رو بگذاریم زمین. کتاب زندگی مون رو رها کنیم.
همین دیشب داشتم وسط روضه به این فکر می کردم اونا هیچوقت درکی از حضرت علی و اینکه میره و ابن ملجم رو در مسجد بیدار میکنه نخواهند داشت.

یادم میاد وقتی هنوز وارد دانشگاه نشده بودم، دلم می خواست روانشناسی بخونم. و هدفم از این تصمیم این بود که روانشناسی اسلام رو به کرسی بنشونم :)
بعد همون موقع هم به همین دنیاگرایی روانشناسی غرب و.. فکر میکردم و میترسیدم اصلا وارد این رشته بشم
و حالا چقدر احساس می کنم که نیاز داریم به این مسائل
(البته مدت هاست دقت می کنم به حرف های استاد پناهیان، کاملا می بینم که دارن بالای منبر روانشناسی تدریس می کنند، این خیلی خوبه)
ما مسلمان ها بدسلیقگی به خرج میدیم برای استفاده از اسلام. ما ریشه درستی داریم ولی بلد نیستیم میوه هایی که دراومده بچینیم و بخوریم
مثلا احادیث امام صادق یه کارگروه می خواد که سالیان سال بررسی اش بکنند! اما واقعا کو؟
مثلا همین وصیت نامه های شهدا که سراسر امید به زندگی است (یعنی دقیقا برخلاف بعضی که فکر می کنند دارند میرن خودکشی بکنند) واقعا کاری غیر از چاپ کردنشون انجام دادیم؟
(آخرش خودم باید بلند شم یه کاری بکنم :) )




دیروز توی کتاب خوش بینی اموخته شده خوندم که سلیگمن ده سال کار کرده بود و یه نظریه ای داده بود. بعد ده سال توی یک سخنرانی یک روانشناس دیگه میاد و ایراداتی به نظریه اش وارد میکنه. سلیگمن بعد جلسه میره پیشش و ازش خواهش میکنه بهش کمک کنه و باهاش همکاری بکنه. و ماه ها با هم حرف میزنند و بررسی می کنند. و هر کس نقدی بهش می کنه وارد پروژه خودش می کنه. داشتم فکر می کردم علمای اسلام ما نمیان از این کارا بکنند. من توی قم هم زندگی کردم. خیلی مریدبازی و.. بین علما رواج داره. به جای اتحاد انگار هر کس میخواد حرف خودش رو به کرسی بنشونه. حتی یادمه یه کرسی هم اندیشی توی دانشگاه بود. عن قریب بود اساتید روی سن بلند بشن همدیگه رو بزنن. و این خیلی زشته


در هر صورت ممنونم از پاسخ گویی تون و وقتی که برامون گذاشتید. قطعا هم برای من و هم برای دیگران قابل استفاده است
بازم برامون بگید چطور می تونیم از روانشناسی اسلام استفاده بکنیم. عامه مردم چون شما نمی تونند استفاده و بهره دینی ببرند.
۰۴ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۳ آرزوهای نجیب (:
سلام.

من هم نظر خودم رو بگم در حدی که این مدت بهش رسیدم.

من بیشتر تمرکزم روی کتاب‌های روان‌شناسی هست. کاری هم به غرب و شرقش ندارم.

کتاب‌های روان‌شناسی به تو یک سری از مهارت‌ها رو یاد میده که هیچ‌جا بهت آموزشش ندادن. نه توی خانواده، نه دانشگاه، نه اجتماع.

بیاید با هم صادق باشیم. به‌نظرتون همسرها چقدر توی رابطه هاشون موفق هستند؟ بیاید به دوربری‌هامون نگاه کنیم و بعد جواب بدیم.

پدرها و مادرهای ما آیا از زندگی‌شون راضی هستند؟ دوست‌هامون؟

ما توی اجتماع، توی خانواده نقش‌هایی رو پذیرفتیم که اصلاً قبلاً درباره ش یه خط هم نخوندیم. این فاجعه‌ است.

بذار صادقانه یه چیزی رو بهت بگم. اینکه هی می‌گیم کتاب غربی نمی‌خونم چون ال و بله. باور کن خیلی از ماها از روی تنبلی همچین حرفی می‌زنیم؛ چون حوصلمون نمی‌شه یه کاری کنیم هی می‌گیم فلان و بهمان.

شاید خیلی‌هاتون بدونید یا شاید هم ندونید من عاشق بچه‌ام. وقتی می‌گم عاشقم یعنی میمیرم برای بچه. اون سری داشتم فکر می کردم من که اینهمه بچه دوست دارم چقدر دربارۀ روند رشد بچه، تربیت بچه و هر چی که ربط داشته به اینکه اگه من همین امروز مادر شدم برای زنده بودنش بتونم حرکتی بزنم، می‌دونم. آیا من دربارۀ این موضوع‌ها اطلاعاتی داشتم، نه!

پس خوندن این کتاب‌ها لازم که نه واجبه!

من حتی پا رو فراتر می‌ذارم. می‌گم ما باید حتماً خیلی از کارگاه‌های روان‌شناسی رو شرکت کنیم.


من همیشه فکر می‌کردم این چیزا مسخره است؛ ولی واقعاً نیست. توی نقش‌هایی که توی اجتماع می‌پذیریم به یه جاهایی می رسیم که گیج و مبهوت و سردرگم می‌شیم و فقط این اطلاعات روانشناسی می‌تونه بهمون کمک کنه.
پاسخ:
سلام و صد سلام

منم تمرکزم روانشناسی بوده همیشه
خیلی هم از این کتاب های زرد موفقیت بدم میاد که اصلا هیچ اصول نداره و صرفا موقتا میخوان به آدم انگیزه بدن بدون اینکه در وجود آدم چیزی رو حل بکنند

برادرم یه درس خیلی بزرگی به من داد. ایشون هر وقت می خواست کاری بکنه می دیدم که یهو می رفت و کلی کتاب و کلیپ و.. تهیه می کرد تا قبل از ورود بهش نسبت بهش اطلاعات جمع کنه
یادمه وقتی تصمیم به ازدواج گرفت کلی کتاب خرید. سی دی آموزشی و کارگاه.. یا اینکه داشت می رفت یه شرکت ماشین سازی آشپزی یوتیوب رو از جا کند اونقدر در موردش تحقیق کرد. یا وقتی داشتند جزو دبیران هیئت دانشگاهش می کردند با یه بقل کتاب راجع به هیئت داری اومد خونه

منم فکر می کنم ما اگر مدعی هستیم که پدر و مادرمون یا اطرفیانمون زندگی اشتباهی دارند پس باید خودمون چیزهای خوب و درست رو یاد بگیریم


من که پشیمون نیستم از خوندن کتاب روانشناسی، خیلی به بهبود زندگیم کمک کرده :) خیلی
موفق باشی
قدیما وقتی با یکی موافق بودن بیشتر شبیه موافقت بود حالا زمونه عوض شده فکر کنم موافقت ها بیشتر شبیه مخالفت شدن:) خب چرا تعارف دارید اگر مخالفید؟:)
به هر حال اما بعد

متوجه نشدم یوگا و نماز و ... ارتباطی به صحبت بنده داشت یا صحبت های خودتون رو تکمیل کردید یا کلا منظور چی بود؟

این حرف درست نیست برای علوم انسانی تولید محتوا زیاد شده و میشه و ان شاءالله بیشتر هم خواهد شد.

به نظرتون تفاوتی نیست بین عقیده ای که میگه غیبت رو برای رضای خودت کنار بگذار با عقیده ای که میگه برای رضای خدا کنار بگذار؟ اینها تاثیر یکسانی روی عقاید انسان دارند؟ البته اگر قائل به تاثیر این عقاید باشیم.
به نظرتون میشه هدف رو از عمل جدا کرد؟ انسان مجبوره در مقام قبول غیبت نکردن در وحله ی اول یک دلیلی رو بگیره حالا این دلیل ممکنه دلیل اسلام باشه یا دلیل اومانیسم.
اگر از ما بپرسند چرا غیبت نمی کنیم باید بگیم چون خدا گفته یا چون میخوایم شاد باشیم؟ باید بگیم برای رضای خدا یا باید بگیم برای رضای خودم؟ چون خدا رو دوست دارم یا چون خودم رو دوست دارم؟ خب اخلاق و عرفان اسلامی میگه به خاطر شق اول و روانشناسی غربی میگه به خاطر شق دوم و انسانی که داره اینها رو مطالعه میکنه و قبول می کنه با دلایل و عقاید مختلف قبول می کنه پس عقاید مختلفی رو در وجودش راه میده. ما نمیتونیم بگیم کتاب پروژه ی شادی رو میخونیم و غیبت نکردن رو ازش قبول می کنیم منتها به دلیلش کاری نداریم. میشه؟ حرف بی دلیل که روی انسان اثری نداره. خب همین دلایل و همین چراها هست که عقاید انسان رو می سازه. وقتی زندگی انسان پر شد از این دلایل مادی اون موقع به نظرتون کم کم دلایل معنوی کمرنگ و بی اثر و فراموش نمیشن؟
دلایل مادی بد نیستند اگر ما براشون اصالت قائل نباشیم و در ذیل دلایل معنوی تعریف شون کنیم به عنوان یک دلیل برای محاجه با مادیون در نهایت ولی به عنوان دلیل و عامل عمل ما چرا واقعا بد هستند. چون اینها نه ثابتند و نه کافی. یعنی همین دلایل در شرایط دیگه مثل همون تعارض و رقابت سیاسی حکم به غیبت و تخریب رقیب می کنند و همون پیامبران شون میشن مستخدم منافع مادی فلان جناح سیاسی و فلان کمپین انتخاباتی یا فلان بنگاه سرمایه داری.

خدا خیرتون بده خودتون کار آقای پناهیان رو میشناسید و امثال ایشون خیلی بودند و هستند. منتها هر کس با توجه به مخاطب کلام رو به شکلی منتقل می کنه. یکی یک جمله میگه یکی یک ساعت حول همون یک جمله حرف میزنه. هر دو یک چیز رو میگن ولی برای مخاطب های مختلف و هر مخاطب از دست یکی از اینها معرفت رو کسب می کنه ولی دلیل نمیشه که حرف دیگری بی فایده باشه.

نفرمایید این حرفها رو اتفاقا اگر غربی ها امروز این کارها رو یاد گرفتند از حوزه های علمیه و علماء و روش مباحثه اسلام یاد گرفتند. از مکتب امام صادق علیه السلام یاد گرفتند.

من عالم نیستم باید از علماء راه و چاه رو پرسید ولی فکر می کنم بهترین انسان شناس های دنیا علما و اساتید اخلاقند و بهترین کتاب های روانشناسی کتب اخلاقند یا بهترین کتب انگیزشی کتب عرفانی هستند. ولی نظر من قطعا حجت نیست.
پاسخ:
نه من مخالف نظر شما نیستم
من فقط میگم حرف شما با حرف من قابل جمع هستش

کمی مغلطه می کنید. مگه من میگم برم غیبت نکنم چون پروژه شادی گفته!؟یا اینکه شاد میشم اینطوری؟ اون مثال رو آوردم که بگم اون ها هم خودشون دارن به اعمال اسلامی می رسن. بله اونا نیتشون اونه و نیت ما این!
من میگم این ها حرف مفیدی میزنند و ما باید استفاده بکنیم. اینکه ما اینقدر ضعیف باشیم که بعد از مثلا 10 تا کتاب تمام امیال و اهدافمون دنیایی و مادی بشه پس همون بهتر که دست از این دینداری مون برداریم :)

من این حرفتون رو قبول ندارم که میگید تولید محتوا زیاده . این حرفم قبول ندارم که مثلا حرفی که پناهیان عامیانه به مردم حالی میکنه با آخوند بالا منبر مسجد ما یه چیز رو میگن! گاهی پای منبری ها فکر می کنند عه اون یه دین دیگه رو داره تعریف می کنه و این یکی یه دین دیگه :)
قبول کنید که شکل و قالب عرضه ی دین اونقدر متحول نشده. ما از احادیث کاربردی استفاده نمی کنیم

چیزی که من درک کردم، و بین طلبه های عام دیدم بیشتر تفرقه است. (من بین طلبه ها زیاد بودم، واقعا دیدم که مثلا فردی کلاس یکی می رود، آن دیگری را حتی اگر مذموم نداند خیلی قبول ندارد حالا می خواهد طرف علامه دهر باشد) حالا نظر شما این نیست دیگر دارید خوش بینانه نگاه می کنید باید واقع نگر هم بود.



اصلا از همه این ها بگذریم
این مسئله خیلی برای من مهمه که این کتاب ها به من کمک میکنه. من رو در روابطم جلو میبره من رو در زندگی شخصی جلو میبره
من به این کتاب ها مثل یه علم نگاه می کنم. باید از این علم استفاده کنم
اسلام هم دین من، قران هم کتاب زندگی منه و این ها منافاتی با هم ندارند

ممنونم از وقتی که میگذارید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">