ذهن چغر
ما زندگی معمولی رو خودمون برگزیدیم :)
غیر از اینه؟
ما میخواهیم که معمولی باشیم
نمیخواهیم ریسک کنیم و انتخاب های دیگه داشته باشیم
نمیخواهیم از اون نقطه ی امن مون بیرون بزنیم
بعد میشینیم و حسرت آدم هایی رو میخوریم که یه روزی از اون ذهن شون خارج شدن!
واقعا عجیب نیستیم؟
قبول دارم که خارج شدن از نقطه ی امن اونطور که تو کتاب ها به راحتی ازش حرف میزنند اصلا پروسه ی یهویی نیست
لااقل برای من نیست
زندگی من الان شبیه یه میوه ی تو در تو و لایه لایه است که باید طی یه فرایندی یه لایه ی نازک ازش بشکنم تا برسم به مغز زندگیم
اینطور نیست که یهو یه تیشه بردارم شیشه ی محدودیت هارو بشکنم و برسم به خودم!
و به وضوح میبینم که چقدر آسیب ها و گره های ذهنی و کثیفم تنبدیل به لایه های بتنی شدند که به سختی میتوم ازشون عبور کنم
حرکت من حلزون واره ولی حرکته
و این امیدوارم میکنه
شما هم پیدا کنید روند زندگی تون رو، روند حرکت تون رو
ولی امیدوار باشید و متحرک
+ احساس میکنم تو آموزه های دینی یه اشتباهاتی رخ داده، انگار همیشه گفتن باید ضعیف باشیم تا خدا به دادمون برسه. ولی من فکر میکنم خدا از دیدن آدم های قوی لذت میبره و آدم های ضعیف رو به حال خودشون رها کرده.
اون ضعف و ذلیلی در برابر خدا اصلا به معنای بدبختی و بیچارگی نیست. به معنای همیشه مفلس بودن نیست.
خدا قدرته و قطعا آدم های قدرت مند رو دوست داره
کسی که چغره، کسی که کم نمیاره و پر پرو وایمیسته وسط هر طوفانی
ذهن مون باید چغر باشه داداچ :)
سلام
عالی
من با این متن موافقم