جافکری :)
_ کلی فکر تو سرمه، خیلی پخش و پلا و درهم برهم. میشه برام یه جافکری بخری؟
_ باهم میریم از هر رنگی خوشت اومد میگیریم برات!
_ واقعا؟ من دوس دارم جافکریم سفید سفید باشه! هر فکری می کنم توش شفاف دیده بشه و بتونم همه چیزو از هم جدا کنم و به یه نتیجه ای برسم
:)

پ.ن: فکر می کنم سرانه فکر کردن در بین ما آدم ها رو به سقوط است. چطور؟ به نظرتان قدیم ترها اینطور نبود که مثلا وقتی می خواستیم بخوابیم کلی فکر میامد توی سرمان و آخر به زور خوابمان می برد، درحالیکه حالا آنقدر از این کانال به آن کانال می شویم تا چشمهایمان از خستگی روی هم برود. یا بعد نماز، سر سجاده چمباتمه می زدیم و حتی شده هزار فکر الکی و.. می کردیم! بعد شاد و شنگول می رفتیم پی کارمان، نه مثل حالا که بین دو نماز هم خیز برمی داریم سمت لپ تاب تا ببینیم بالاخره فلان فیلم دانلودش تمام شد یا باز سیستم هنگ کرده؟! یا وقتی توی تاکسی و اتوبوس بودیم، چیزی به اسم هندزفری نبود تا جلوی فکر کردن ما را بگیرد و نگذارد فکر کنیم که ای بابا چه عمری از ما گذشت و ما در خوابیم! گاهی آنقدر منتظر اتوبوس می ماندیم یا وسط اتوبان هیچکس سوارمان نمی کرد تا اینکه می نشستیم با در و دیوار هم صحبت می کردیم نه اینکه حالا اسنپ شده خاندایی ما و ما را تا آنور کوه هم شده باشد به ثمن بخسی می برد! یا مثلا وقتی توی خانه بحثمان می شد و می چپیدیم توی اتاق، کلی توی فکر می رفتیم یا حتی گریه می کردیم که چرا چنین شد و چنان نشد، اما حالا به طرفه العینی با یک بازی دبش موبایلی همه چیز را فراموش می کنیم بدون هیچ تحلیل رفتاری!
راستی دارد سر مغزمان چه می آید؟