یکم آبان
چند روزی هست که تو راه نوشتن برای پست جدید هستم :))
هفته پیش کتاب " تندتر از عقربه ها حرکت کن " رو گرفتم دستم و اونقدر جذاب بود که با وجود مشغله ها و علیرضا تونستم سه روزه تمومش کنم.
راستش رو بخواهید فکر نمی کردم تو مملکت ما اصلا یدونه از این آدم ها باشه که تو حوزه ی اقتصادی اینقدر وطن براش مهم باشه . چون اصولا ما آدم ها تا رنگ پول رو میبینیم دیگه هیچ چیز برامون رنگ و بو نداره و چه برسه خاک وطن!
با خودم میگم حیف نیست این کتاب به این مهمی رو همه ی مردمان سرزمینم مطالعه نکنند؟
کاش میشد به همه یه دوره اجباری بزارن این کتاب رو بخونند، مخصوصا دبیرستانی ها و دانشجوها. من اگه معلم بودم میگفتم به جای 5 نمره از درس من این کتاب رو بخونید :)
این کتاب زندگی آقای نوید نجات بخش هست و تلاش هاش برای کار اقتصادی تو این اوضاع جنگ اقتصادی هست.
+
بعد از خوندن این کتاب متوجه شدم که اصلا زندگی من درصدی جهادی نیست. سعی کردم یکم بدو بدو رو تو زندگیم بالا ببرم.
حیف نیست پس فردا پشت تابوتم بگن: خدا بیامرز اومد سرش رو انداخت پایین و الان داره میره بدون اینکه اثری در این دنیا از خودش به جا بزاره ؟؟؟؟؟
++
علیرضا چند روز دیگه هفت ماهش تموم میشه. احساس می کنم خیلی سریع گذشت. سعی میکنم جدی تر کنارش باشم. هر لحظه اش قشنگ و زیباست
ای جان
:)
^___^