خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

ششم آبان (یادداشت دوم)

جمعه, ۶ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۳۳ ب.ظ

 

طبق اعلام قبلی امروز بعد از نماز جمعه برای حادثه شاهچراغ قرار است مردم در تمام کشور راهپیمایی بروند. ما که صبح رسیدیم علیرضا چنان خوابید که دیگه بلند کردنش روا نبود. ولی دلمون نیومد راهپیمایی رو از دست بدیم. اتفاقا راهپیمایی از جلوی هتل ما عبور می‌کرد. رفتیم و دست و پا شکسته خودمان را رساندیم. برگشتیم و رفتیم حرم. 

ذهن مشوشی دارم وقتی وارد حرم میشوم. فکر این وقایع مرا تلخ کرده.

علیرضا مشهد اولی توی حرم حسابی مشغول است.

موقع نماز مغرب پدرش علیرضا را می‌برد. فکر می‌کنم حالا که علیرضا نیست با خیال راحت یک نماز می‌خوانم. ولی فکر علیرضا یک لحظه قطع نمی شود. چقدر وجودش برکت بوده و من غافل. ظاهرا دست و پا گیر است. راحت زیارت نمی‌توانی بروی، راحت برنامه ریزی نمیکنی و کلا خودت نیستی، همه چیز با برنامه بچه می رود. 

موقع نماز با خودم گفتم یک عمر‌خودت برنامه چیدی چند صباح هم بسپار به آن طفل معصوم.

 

 

 

+

با اینکه خسته و خوابالو بودم گفتم بنویسم اما.

 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۶
احلام

نظرات  (۳)

۰۷ آبان ۰۱ ، ۰۰:۰۱ پلڪــــ شیشـہ اے

سلاااام سلااام

فسقل خاله رو لطفا محکم ببوس. دلم براش قنج رفت.

آره واقعا. خیلی برکت اند. 

نوشته هات دلچسبه. ممنون که مینویسی

پاسخ:
سلام جانم

چشم :)
خیلیییییی برکت
خدا به نداده هاش بده الهی

زیارت قبول 🌹

زیارتِ شیرینی میشه با وجود قند و عسلی مثل علیرضا.

 

بخواه از آقا با جدیت که از حال برزخ فعلی خارجم کنند. با تشکر 

 

پاسخ:
ان شالله این مملکت از این برزخ خارج بشه 


۰۷ آبان ۰۱ ، ۱۸:۴۳ پلڪــــ شیشـہ اے

راستی عزیزم

زیارت قبوووول

آاااامین

پاسخ:
قربانت
قبول حق

ان شاالله به زودی قسمتت بشه بیایی حرم آقا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">