منت خدای را عزوجل..
دیروز گلستان سعدی میخواندم
چقدر دلم برای شعر و متن ادبی تنگ شده بود
سعدی واقعا در و گوهر سفته توی کتابش
حس بدی به من دست میدهد وقتی چنین گنج هایی داریم و دستمان به آت و آشغال هاست
مخصوصا جوان های امروزی که اصلا نمیدانند بوستان چیست سعدی کیست
یادم هست آن قدیم تر که میخواستن سواد یاد بگیرن هنرشان این بود که بوستان و گلستان را از بر بشوند
انگار که کتاب درسی شان باشد
ادعا ندارم که گذشتگان بدتر بودند اتفاقا بدتر بوده ولی روال کند و طبیعی زندگی گذشته است که قابل ستایشه
توی دنیای امروز کسی دنبال فضل نیست هر چه هست در بی ادبی و عناد است
انگار هر چه کج فهم تر به روز تر و انسان تر
البته این رسم روزگار است که انسان ها از یکدیگر تقلید میکنند و جامعه یکدست شبیه هم می شود
ولی اینکه کسی صاحب فضل باشد و کسی تحویلش نگیرد خیلی دیگر نوبر است
چیزی که امروزه شاهدش هستیم
باید عمیق شد در زندگی
زندگی طبیعی
نه زندگی ای که مدام آویزان افکار و اعمال دیگران است
+بعضی روزها نگهداری از علیرضا سخت میشود. حالا یا شرایط خودم مساعد نیست یا علیرضا روز بدقلقی اش است
باید فکر برای صبوری در اینجور مواقع بکنم
+ دوباره در تلاشم که استفاده از گوشی رو به حداقل برسونم
موفق میشم
مطمئنم
احسنت