خوب از عجایب است که اینجا در یک روز دو بار دارد به روز می شود
از آنجا که مومنین دهان را در ماه مبارک بیشتر می بندند ما چون غیر مومنین محسوب می شویم، زبان درازی می کنیم این ایام. عفوا
راستش خجالت می کشم در دم دستگاه احلام، نامی از کتاب برده نشود، پس عجالتا بشنوید حدیث کتاب خواری ما را!
خوب این کتاب از اسمش آشکار است که کتابی طنز است. البته نه به آن شدت و هدت. یک سرخپوست محترم را به تصویر می کشد و که پاره ای از وقتش مجبور است سفید پوست باشد. خوب از شخصیت پردازی اش خوشم آمد چون همه در نقششان خوب قالبندی شده بودند. داستان هم روال درستی داشت و شسته و رفته. فقط اینکه تمام کتاب به این نتیجه رسیدم که دارد زندگی و فرهنگ سرخپوست ها را رسما به گند می کشد با طنز و سفید پوستان(همان مرگ بر آمریکاهای خودمان) را متجدد ترین انسان ها معرفی می کند! شرمن الکسی خود یک سرخپوست است. همیشه آمریکا از این کارها می کند.
(خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست نیمه وقت. شرمن الکسی. نشر افق)
اندراحوالات خوش این کتاب هر چه بگویم کم گفته ام. شخصیت اول داستان هر چه دلش خواست شارلاتان بازی درآورد تا آدم را بخنداند. بگذریم که در یک جای عمومی آبرویمان را برد وقتی ناخودآگاه از خنده منفجر شدم.
فوق العاده از داستان پردازی اش خوشم آمد از این جهت که از پسش برآمد و بند را آب نداد. نه آب بست به کتاب و نه سد!
نقصش کمی در بزرگ فکری نوجوان داستان بود که آن را به بزرگواری خودتان ببخشید
آهان لهجه کتاب هم فوق العاده بود، آدم کیف می کرد
مطمئنم از این کتاب لذت می برید :) البته اگر اهل لبخند زدن هستید
(آبنبات هل دار. مهرداد صدقی. نشر سوره مهر)
این کتاب در دست خواندن است. بخشی را پیش رفتیم ولی تا تمام نشود نمی توانم تعریفش بکنم.
ظاهرا یکی از فوق العاده های زندگی ام را به دست گرفته ام.
دکتروف در نظر من نابغه ای است. نمی تواند بد بنویسد
کتاب را دوست دارم چون پدر و مادر دار است و اصیل.
(بیلی بات گیت. دکتروف. نشر طرح نو)
کتاب مردی در تبعید ابدی را هم برای باری دیگر خواندیم، همچنان لذت بخش بود...
این را یادم رفتم بگم
:)
پ.ن: ماه مبارک یک کتاب را اصل قرار دهید: قرآن
اما از فرعیات هم استفاده کنید. از فلسفه و حکمت گرفته تا رمان. خواندن چیزی از شما کسر نمی کند. پس تیتر پست را از اول بخوانید :)