بالاخره بعد از آنقدر چرخاندن کتاب مرغ مقلد در یمین و یسار خود :) تمامش کردیم.
البته مایل نبودم به خواندنش چون هنوز کتاب کشتن مرغ مقلد هارپرلی را که چند سالی است به خودم وعده داده ام را نخوانده ام. و می ترسیدم خط و ربطشان با هم آنقدر زیاد باشد که متوجه قضایای داستان نشوم. (کم و بیش همین اتفاق هم افتاد)
مرغ مقلد پر از حس های عمیقی است که ما آدم ها درکش می کنیم ولی در خیلی از مواقع از بیان آن عاجزیم. حس هایی مثل غم مثل نفرت و حتی شادی و..
حس ها را از زبان کودکی اوتیسمی می شنویم و غبطه می خوریم که کاش ما هم رها بودیم از تمام بند و اسارت هایی که برای احساسات آنی مان بسته ایم.
از نویسنده آمریکایی اش تشکر می کنم که آمریکایی وار کتاب را نوشته :)
به نوجوانان که نه بلکه به بزرگسالان می گویم بخوانیدش.
پ.ن: کتاب خوانی را پیوسته داشته باشید ولو روزی یک صفحه. نگذارید روزمرگی شما را با خود ببرد
خارج از این پست: شهید محسن حججی و اسارتش و شهادتش و.. خیلی دردناک بود. می ترسم از این دنیایی که من را با خود می برد و چنین انسان هایی خود را از بیرون می اندازند. برای روح خودمان صلواتی بفرستیم بلکه زنده شویم
فردا شب پرده شب این شهید خواهد بود ان شالله