گریه های نشئه ی محسن، آدمی را به گریه می انداخت..
سمیه نرو..
پ.ن: همان موقع که روی پرده بود خیلی خواستم بروم و ببینم اما نشد. اما خوب وقتی سی دی را باز کردم نتوانستم ببندم و بگذارمش برای یک وقت دیگر. از خوبی و جذابیت فیلم واقعا نمی شود گذشت. این همه جزئیات و شخصیت پردازی معرکه و ایضا بازی بازیگران و...
+ یک مسئله ای که مطرح است بعضی معتقدند که این فیلم تمام سیاه و سیاه نمایی است. اما برام سوال هایی هست، خوب چیزی که از فیلم دیده میشه آیا واقعا در جامعه ی ما نیست؟ شاید عده ای بگن حتی مفتضح تر از این حرف ها وجود دارد!! خوب چطور می شود این ها را به تصویر کشید و نامش را سیاه نمایی نگذاشت؟ آیا باید این ها را کنار گذاشت و نشان نداد چون حکم به سیاه نمایی می شود؟ (بله می دانم که این فیلم ها در وجه ی خارج از کشور موجب بشکن زدن آن ها است و به قولی همان سیاه نمایی به حساب می آید) شاید بهتر باشد بپرسیم چکار کنیم که سیاه نمایی رخ ندهد؟
این ها مسائلی است که بهشان فکر می کنم نه اینکه بخواهم نظر مثبت یا منفی داشته باشم.
یواشکی: ناخودآگاه سمیه داستان را گذاشتم کنار پسند "یه حبه قند". شاید جفتشان در لحظاتی در موقعیت مشابه (قطعا در فضای کاملا متفاوت) قرار می گرفتند. دخترانی که مهربانی شان در بسیاری از خانه ها وجود دارد و گرما می دهد بی آنکه کسی قدر بداند. انگار برای ابد وقف می شوند برای خانواده...