خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

هیهات

جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ب.ظ


در دستش شاخه ای گل است. روسری را مثل خودم قیقاج بسته است. ساق دست هایش سفید و طرح دارند و به صلوات شمار سفیدش خیلی می آید. کاغذی در کاور است که با خط نستعلیق زیبا نوشته شده شهدا شرمنده ایم. چند دقیقه ای از حرکت ماشین نگذشته که دو تا پانصدی مچاله شده می دهد به من تا بدهم به راننده. متعجبم که چرا خودش نمی دهد، اما پول را می دهم و می گویم برای این خانم است. راننده می پرسد الان پیاده می شوید؟ می گوید نه! کمی که جلوتر می رود باز راننده می پرسد که کجا پیاده می شود. با حالت عصبی می گوید: هر جا بخوام پیاده بشم میگم. راننده هیچ نمی گوید اما من به آرامی دم گوشش می گویم: خوب زودتر که پول می دید، بنده خدا رو تو برزخ میزارید که کجا می خواد نگه داره! باز هم عصبی می گوید: یکم فرهنگ داشته باشه، پولمو زودتر دادم فقط، فهمیدنش سخته؟ راننده قطعا شنید اما چیزی نگفت. به مکالمه ادامه نمی دهم. خانم کنار دستی ام مسن است، انگار که توی باغ نباشد خم میشود و ازش می پرسد: کجا پیاده میشی؟ صورتش سرخ میشود، لبم را می گزم از توپ و تشری که در راه است. می گوید: خانم من فقط پولمو زودتر دادم! شما چی کار دارید کجا پیاده میشم. خجالت می کشم و دستم را می گذارم روی زانوی پیرزن و لبخندی تحویل میدهم و سری به بالا تکان می دهم که هیچ نگوید. پیرزن زیرلب چیزی می گوید که شنیدنش سخت است. تمام مسیر دارد کنتور صلوات شمارش کار می کند. و من کنتور دلم از کار افتاده است.


 

        








من نوشت: از شهدا شرمنده شدم...

فهمیدم خودم اصلا گل و بلبل نیستم



# چادرت تو را زمین نزند خانوم!








ببخشید نوشت: ببخشید که دیر خدمت می رسم. حال ما خوب است. حال شما چطور؟







موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۳
احلام

نظرات  (۸)

۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۰ انارماهی : )
چه تلخ بود
پاسخ:
حس می کنم تلخی های جامعه داره روز به روز بیشتر میشه..

تلخ شوید برای شیرین شدن خودتان :))
همینطور که خط به خط میخونم سرم پایین تر میاد از خجالت...
خدایا عاقبتمونو ختم بخیر کن

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم کم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم... حال ما خوب است
پاسخ:
خوب من هم از رفتارش تعجب کردم، یعنی انتظار نداشتم
چقدر رذایل در ما هست که در مواقع حساس بروز خواهد کرد، خدا رحم نماید...


حالتان خوب خوب باشه ان شالله :))
مهمان ما باشید...
پاسخ:
ان شالله
خدا به چادرش صبر دهد...
پاسخ:
الهی آمین
عکس چقدر آشناست
از کجا به دست آوردینش؟
پاسخ:
عکس شماست درسته؟
ببخشید، نمیدونستم.
من از یه سایت عکس برداشتم، اسمش به خاطرم نیست.
مثل تمام عکس های نتی..

اگه راضی نیستید برداریم. ببخشید
خواهش میکنم
قابل دار نیست


۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۱۵ من یک عدد معمولی هستم
تضاد های درونی !
پاسخ:

تضادهای درون با ظاهر!
سلام


شاید برای هرکداممان اتفاق افتاده باشد یک روز بی حوصله،یک روز عصبانی،..

یک روز بی دلیل بد

سخت است قضاوت انسانها آنهم از روی یک رفتار

خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند

این داستان بیشتر برای ما بود تا برای او
این ور داستان را رها نکنید 

الحمدلله 
پاسخ:
سلام

بله من هم گفتم که فهمیدم خودم اصلا گل و بلبل نیستم..

:)

خیلی باید مراقب خودمان باشیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">