خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است




چرا این همه سال توی دانشگاه درس خوندم متوجه نشدم که استاد هم می تونه در حق آدم خیانت کنه! چرا نفهمیدم میتونه چنان آدم رو به زمین گرم بزنه و بعدش بگه: وا عجب آدمی هستین شما، چرا چسبیدین به زمین گرم!!!






پ.ن: موقت




+ در مقابل افکار منفی ای که در برابرتون هست، مقاومت کنید. دکتر گفت دندونت باید کشیده بشه، بگو بری بالا بری پایین نمی زارم، باید همینطوری درستش کنی. استادت گفت برو دیگه از دست من کاری بر نمیاد. برو دیگه فرصتی نداری. مقاومت کنید. بگید نه هم کار برمیاد هم من فرصت دارم! داری حرف مفت می زنی به من دانشجوی ببعی. والاع به خدا. از بس کوتاه میاییم دنیامون رو خراب کردن




۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۰۳
احلام



خدایا بارها توی قرآنت برای وصف بنده های خوبت می گی: ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون. ترسی ندارن، غمی ندارن. وقتی داشتن تو اینقدر به آدم قدرت میده چرا ما برای داشتنت تلاش نمی کنیم؟؟؟











+مومن باید این مدلی باشه





پ.ن: دعا کنیم برای همدیگه، دعا کنیم تا بشیم اون چیزی که خدا دوست داره بشیم..




۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۱۷
احلام



معجزه روی معجزه دیدید. قبول نکردید. گفتم توبه کنید، می پذیرم. توبه کردید و شکستید. نظاره گر احوالات و بگو و مگوهای تندتان با رسولم بودم. اما می دانید چه چیز را به مردمان ثابت کردید؟ قلبتان سخت شده است، چون سنگ. اما نه! سنگ به آن سختی می شکند و آب به آن لطیفی از دلش بیرون می ریزد. چطور می توانم بگویم قلب شما از سنگ شده. شما هیچوقت در مقابل رسولم نرم نخواهید شد. هیچوقت مهربانی های من در قلبتان رسوخ نخواهد کرد... بروید ای از سنگ بدتران...









+ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (74 بقره)







پ.ن: وقتی در سوره بقره بعد از برشمردن معجزات حضرت موسی (ع) و بهانه های قوم بنی اسرائیل به این آیه رسیدم. یاد حکایت عاشورا افتادم. حکایت از سنگ سخت تر شدن عده ای که حسین رو بهتر از من و شما می شناختند. هیچ چیز نرم شان نکرد حتی خون گلوی علی اصغر....






۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۷
احلام



ابلیس مغرور و متکبر ایستاده بود. خدا زل زده بود داخل چشمانش. ملائکه محو سجده ی خود بودند. ابلیس گفت: من هرگز به گِلی لجن مال سجده نخواهم کرد. خدا رو برگرداند. ابلیس جلو آمد. گفت: مرا بیرون میرانی اما زنده ام بدار تا قیامت. خدا دور میشد از او. گفت: مهلت میدهم اما تا وقتی که خودم می دانم.

ابلیس رفت سراغ ابزار کارش. زینت ها را دانه دانه جمع می کرد و در خورجین خود می ریخت.

ابلیس وارد زمین شد.






+برگرفته از آیات 26 تا 39 حجر








پ.ن: قرآنم دارد تبدیل به یکی از دفتر یادداشت هایم می شود. میخوانم. می نویسم در حاشیه اش. یعنی می شود واقعا کتاب زندگی ام بشود؟




۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۴۵
احلام



رسولم میبینم که آن ها تو را دروغگو خطاب می کنند. می دانم که به تو می گویند چرا مثل فرشتگان نیستی و چون آدمیان در بازار قدم میزنی. رسولم می دانم که غصه ی مهجوری قرآن در میان قومت  را می خوری. رسولم گمان نکن که آن ها خواهند شنید یا چیزی درک خواهند کرد. نه هرگز! آنها مانند چهارپایان می مانند، حتی از آن هم بدتر. رسولم غصه نخور، من همه چیز را می دانم، تو را و قلبت که محل هبوط قرآن است، خود در آغوش خواهم گرفت.







+برگرفته از تمام سوره فرقان که گویی خداوند پیامبر را دلداری میدهد از بابت رسالتش...






۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۲۷
احلام



نور آفتاب از سمت راست وارد غار می شود، ذرات معلقش روی هوا پخش می شود. هر چه در غار است گویی حیات می گیرند. آن ها در میانه ی فراخ و گسترده غار خوابیده اند. گویی در میانه ی روز در زیر درختی به خواب رفته اند. آفتاب آرام آرام می رود و ماه از سمت چپ به غار آنان برای مهمانی می آید. آن ها بیدارند، زنده اند اما خواب آن ها به اندازه سال ها طول کشیده است. ما به آن ها نگاه می کنیم به بدن های نحیف شان. آن ها را به چپ و راست جابجا می کنیم، چون مادری که حواسش به خوابیدن کودکش هست که مبادا دستش یا گردنش به خواب برود. در نگاه تو ترس می بینم. نترس، آن ها نشانه های قدرت من هستند.





+ آیه 17 و 18 سوره کهف

(اقتباس حقیر از نوشته های خدا)








پ.ن:


1. امیدوارم حمل بر بی ادبی در محضر الهی نباشد اینطور برداشت ها! دو آیه ی شگفت انگیزی است. خدا قصه گوی قهاری است. خوب تصویرگری می کند.

بنا به ایده ای که شبگرد جآن دادند من هم تصمیم دارم قرآن را سوره به سوره بخوانم :) از کهف شروع کردم. حالم بهتر از موقعی است که جز خوانی می کردم.



2. علیکم به دعای ابوحمزه ثمالی در سحرها. ولو یک صفحه در هر سحر (فکر کنم هر سال میگم)


3. یک ایده هم من دارم برای خانم ها. وقتی دارید با عشق سفره ی افطار می چینید. سجاده های اهل خانه را هم پهن کنید. بگذارید کمی آدم را قلقلک بدهد میان نماز اول وقت و افطار. (خواهش می کنم امر و نهی نکنید که بریم نماز بخونیم و ... شما فقط سجاده رو آماده کنید. هر کس خودش می داند)



۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۰۵
احلام








میشه وقتی هوس می کنم خیلی آروم ساکم رو ببندم و زنگ بزنم به مادرم و خداحافظی کنم و بعدش برم راه آهن؟ اولین قطار رو به سمت تو سوار بشم و طبقه ی بالا دراز بکشم و دائم به لحظه ای که کنار تو هستم فکر کنم. تا وقتی که چشم باز کنم و ببینم رسیدیم به ایستگاه. امانتداری ساکم رو قبول می کنه، اما من خیلی قبل تر دلم رو پیشت به امانت گذاشتم. همه ی سعی ام رو کردم که حتی از توی تاکسی تو رو دید نزنم. حتی حالا هم سرم رو نمیارم بالا. میخوام اول اذن دخول بخونم، حسابی گریه هامو بکنم. بعد نگاه کنم به تو....







۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۲۸
احلام


تو خونه پدری هر وقت صبحونه میخوردیم مامانم میگفت حالا ناهار چی درست کنم؟ منم  میگفتم خوب یه چیزی درست کن دیگه سوال پرسیدن نداره! بعدم پیشنهاد می دادم و زودم قبول میشد و مامانم یک آخیش جانانه می کشید!

فکر نمی کردم یه روزی که خودم زن خونه شدم کپی برابر اصل مامانم بشم. به خیال خودم برنامه میریختم و با برنامه دیگه نیازی نبود دغدغه چی پختن مطرح باشه. ولی خیلی وقتا نمیشه. فکر اینکه سالیان سال میخوام ناهار و شام درست کنم و بعد هر روزم از خودم بپرسم خوب یعنی چی درست کنم واقعا دیوانه ام می کنه!

یعنی میشه این قضیه ی چی بپزم حل بشه؟ :)



پ.ن: پیشنهادی برای حل کردنش دارید؟




+ آشپزی کردن دوست دارم چون چارچوبی نداره :)



۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۰۹
احلام

دیروز رفتیم و با جناب همسر گشتی در نمایشگاه کتاب زدیم :) جای آن هایی که نیامدند هیچ خالی مباد
جمعیت خوب بود ولی واقعا نمیدونم چقدر خرید می کردند! و ایضا چقدری کتابخوان بودند واقعا!
و باز هم مخالف برگزاری نمایشگاه در مصلی هستم :)
واقعا متاسفم که نمازخانه فقط کنج حیاط کنار ستون و یک موکت. و خیل کثیری که روی زمین خالی داشتند نماز می خوندند :/
چندتایی کتاب که فکر می کردم برام خیلی ضروری هستند خریدم
(چند سالی هست که خرید زیادی نمی کنم. چون نیازی نمی بینم که حتما همه کتاب ها را توی کتابخونه ام داشته باشم، چون خیلی از کتاب ها را فقط یکبار می خوانم رجوع دوباره ندارم بهشون. به شدت معتقد به کتابخونه و کتاب امانی هستم)

کتاب هایی که خریدم:




تئوری انتخاب / گلسر
کتابیه که از داشتنش توی همین ساعات اولیه کلی به خودم میبالم. تئوری انتخاب معتقده ما هستیم که هر نوع رفتاری رو انتخاب می کنیم. خشم، نگرانی، استرس و.. هر وقت خوندم باز بیشتر راجع بهش حرف میزنم. (شایدم نزنم چون کتاب نمی خونید ) این کتاب رو چند سال پیش قصد خریدش رو داشتم ولی در نظرم گرون اومد و نخریدم. اما امسال دل به دریا زدم و خریدم . 80 بود که با تخفیف 70خریدم. نشر سایه سخن انصافا کتاب های خوبی منتشر میکنه. قطعا کتاب های دکتر صاحبی هم جالبه


خوش بینی آموخته شده / مارتین سلیگمن

سلیگمن از بزرگان مثبت اندیشی است و دوست داشتم حتما این کتاب رو بخونم. از نشر رشد گرفتم35 تومن. ترجمه های دیگه هم داره. تازه فهمیدم نشر رشد چقدر عالیه. حتما سراغ کتاب هاش برید. تو انتشارات دانشگاهی بود. قطعا بعدا کلی کتاب از میخرم.



قصه دلبری
 زیاد تبلیغش رو دیدید. قصه شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی



کتاب رادیویی اینک شوکران
مجموعه اینک شوکران های روایت فتح است. نمیدونم منظورش از کتاب رادیویی چیه. کتاب صوتی با رادیویی چه فرقی داره؟ . فعلا سی دی رو نزاشتم سیستم تا ببینم :/ خوب برو بزار



مزاج شناسی / استاد خیراندیش
مدت ها بود احساس میکردم باید بیشتر راجع به طب سنتی و اسلامی بدونم. طی بررسی هام استاد خیراندیش را بهتر یافتم. کتابش برام خیلی لذت بخشه. همش میگم چرا اینقدر رفتارهای غذایی بدی داشتم تا الان :))) چطور زنده ام



شفای زندگی/ لوییز می
این کتاب هم قبلا همینجا معرفی کردم :) از کتابخانه امانت گرفته بودم ولی احساس کردم باید کنارم باشه و حسابی توش خط بکشم و برچسب بچسبونم و.. :)







پ.ن: خیلی کتاب هست برای خوندن. ولی به قول همسرم عمل مهم تره!





۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۰۲
احلام


دیروز خواهر زاده پنج ساله ام دوید و اومد و یه کتاب گرفت جلوم و گفت: خاله برات هدیه آوردم!

این کتاب بود: نقطه







اولش ذوق کردم که هدیه دارم و اینکه بچه ی فسقلی هم یاد گرفته هدیه دادن رو. کلی ازش تشکر کردم و برای قدردانی چند صفحه ای رو براش بلند بلند خوندم. چنان لبخندی روی لباش بود که میشد فهمید هر سی و شیش تا دندونش کاملا فاصله دار هستن :)
امروز صبح این کتاب رو کامل خوندم. چند دقیقه هم نشد ولی من بیشتر از چند دقیقه بهش فکر کردم. کتاب جالبیه. بچه ای که میگه من نمیتونم نقاشی بکشم و معلمش وقتی می بینه که کاغذش رو سفید گذاشته میگه: آفرین تو یه خرس قطبی توی یه روز برفی کشیدی! (نگم از رفتار پدر و مادر و معلم ها!! نگم) بچه هم میگه: نه من نمیتونم نقاشی بکشم. معلم جوابش رو میده که: می تونی یه نقطه بزاری؟ بعد از اینکه این کارو می کنه. میگه اسمت رو هم بنویس. بچه فرداش میاد و می بینه که معلم اون رو به دیوار زده. با خودش فکر می کنه که خوب من می تونم بهتر از این هم بکشم. و شروع می کنه به کشیدن و کشیدن و...
میدونم که توی این سال ها کتاب های کودک خلاقانه ی زیادی نوشته یا ترجمه شده و تو بازار هست. اما این داستان طور دیگری برام جالب بود. چقدر راحت و عمیق مفهوم بلندی رو رسوند. اینکه اگه کاری رو بلد نیستی اما دوست داری انجام بدی مهم اینه که شروع کنی حتی با یک نقطه!
همین الان که تلویزیون رو روشن کردم داشت محله گل و بلبل می داد. با خودم فکر کردم چند درصد مخاطب های این برنامه بچه ها هستند؟ (به صراحت می تونم بگم از بین تمام بچه های فک و فامیل ما تقریبا 10 درصد و شاید هم کمتر) بعد به برنامه های موفق دیگه فکر کردم. مثلا شکرستان که خودم خیلی دوستش دارم، اما یادمه وقتی پخش میشه بیشتر بزرگت ترها ذوق می کنند تا بچه ها! یا مثلا کلاه قرمزی عید رو می تونم بگم وقتی به همه بچه های فامیل گفتم که می بینید گفتن نه! ما کلاه قرمزی رو نمی بینیم! (هر چند که خود من به شخصه کلی دوسش دارم)
ما داریم برای بزرگ ترها برنامه کودک می سازیم یا برای کوچولو موچولوها؟
واقعا به جد ما چقدر از زاویه ی نگاه یه کودک برنامه می سازیم یا کتاب می نویسیم؟ ما اصلا کودک رو می شناسیم؟






+من منکر این نیستم که همه کارتون ها یا کتاب های ایرانی ناموفق هستند. ولی خیلی انگشت شمار شدن توی این سالها. برخلاف تصور اینکه به گمانمون داریم رشد می کنیم!







پ.ن: دنیای بچه هامون تکرار شدنی نیست. اگه نمی سازیمشون، خرابش نکنیم حداقل. بعضی ها که ذوق می کنند مثلا بچه شون  تو 4 سالگی کلی جدول ضرب و.. بلده! یا بدتر از این وقتی خیلی بزرگ تر از سنش حرف میزنه همه میگن: وااای عجب بچه ای! عده ای هم که فقط برای رهایی از شر بچه بلدن یه گوشی و تبلتی، شبکه ماهواره ای چیزی جلوش روشن کنن!
پس این بچه ها کی قراره با شماها لحظات شادی رو بگذرونند؟
امروز کتابی رو می خوندم که داشت می گفت برای یه بچه شاید ذوق خوردن کیک فقط ده دقیقه باشه ولی ممکنه یه ماه طول بکشه تا فکر کنه کیک تولدش چه شکلی باشه. بزارید توی همون یه ماه کیف کنه و شاد باشه! نگید حوصلمونو سر بردی از بس بهش فکر کردی یا ذلمون کردی از بس از این شیرینی فروشی رفتیم به اون یکی. دنیای اون با ما فرق داره!





۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۲۵
احلام