خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

بیست و یکمین روزی خوار

دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۷ ب.ظ


از بازی دراز شروع کرده بودی

اما دمشق منتظر تو بود

از نماز خوان کردن ارتش شروع کردی

و تا خاطره گویی از سرداران دفاع مقدس پیش رفتی

انگار داشتی مردم آنجا را هم بسیجی بار می آوردی






پ.ن: در ارتش سوریه نماز خواندن حکم اعدام داشت. سردار همدانی کاری کرد که وقتی می خواستی نماز بخوانی برایت مهر تربت می آوردند.



* از سردار همدانی صحبت کردن آن هم موجز کار سخیفی است، ببخشید ما را.

* حتما راجع به سردار تحقیق کنید و بیشتر بخوانید.




+ برای روح بلند و روان شهید مدافع حرم سردار حسین همدانی صلوات








یاد نوشت: بگذارید امروز که روز شهادت مولایمان و پدرمان حضرت امیرالمومنین است از شهید دیگری هم یاد کنیم.شهید حجت الاسلام سیدرضا بطحایی. این شهید بزرگوار همراه با خانواده برای زیارت به حرمین عسکریین می روند ولی در راه برگشت به محاصره داعشیان ملعون می افتند.شهید بزرگوار متاسفانه با همسر باردار و پسر کوچکشان به طرز فجیعی به شهادت می رسند. وقتی در محاصره بودند با شهید مصطفی صدرزاده آخرین تماسشان را می گیرند و می گویند: مگر شما مدافع حرم نیستید، تفنگتان را بردارید و بیایید ما در محاصره ایم. لحظات سختی بر شهید صدرزاده می گذرد وقتی دستش را از معرکه کوتاه می بیند. این ماجرا نمونه ای کوچک است از جنایت هایی که آن ملعون ها در حال انجامش هستند. ما در آرامش زندگی می کنیم و شب قدرمان را می رویم و هزار غر هم بابت کم بودن صدای بلند گو و ازدیاد جمعیت و..می زنیم. اما باور کنید عده ای همین شب ها حتی در مرزهای خودمان در حال مبارزه هستند. برای مدافعان حریم خودمان حداقل دعا کنیم.


+ شهید صدرزاده صحبت هایی از حسن اخلاق و سبک زندگی عجیب شهید بطحایی دارند که اگر طالب بودین و اجازه داشتم صوتش برایتان می گذارم.





موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۷
احلام

نظرات  (۳)

یاد نوشت دردناکی بود 
پاسخ:
صوت را بشنوید داغون تر می شوید
۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۶:۲۵ سید محمد رضی زاده
آن روز صبح اول وقت با دیدن پیام شهادت سردار همدانی مبهوت شده بودم. گرچه شهادت آرزوی تمام پاسداران و بسیجیان است، اما نمی دانم چرا باورم نمی شد این فرمانده ارشد سپاه شهید شده باشد. دلم به تکذیبیه سردار شریف گرم بود و هنوز امیدوارم بودم این شهید سردار همدانی دیگری باشد. این فرمانده جهادی و پاسدار مخلص، در سال های جنگ فرمانده لشگر شانزده قدس گیلان و مافوق پدرم بود. او سال های پیش وقتی آمده بود تالش، بچه های سپاه را با تویوتا فرستاده بود دنبال پدرم و گفته بود، بروید سردار رضی زاده را بیاورید ببینمش.

آن روزها که پدر به همراه مادرم به خانه ییلاقی مان در خلخال رفته بود، اول صبحی تماس گرفته بود و در بی خبری با خواهرم درباره موضوعی صحبت می کرد. من از جایم برخاستم و پای تلفن آمدم و پابرهنه پریدم وسط صحبت خواهرم با پدرم. گفتم از بابا بپرس اسم سردار همدانی چه بود؟ با اینکه می دانستم اسم بزرگ او را، اما دلم می خواست نام شهید خبرهای جدید، حسین نباشد. خواهرم پرسید و پدر بلافاصله گفت: حسین! گفتم به بابا بگو حسین همدانی ات کربلایی شد...
پاسخ:
شیخ ما هم با ایشان دوست بودند، اسمشان را که می برد بالای منبر بغضشان می ترکید، میگفتند ایشون خیلی روح بزرگی داشتند..
بعضی ها رفتنشان برای آدمی سنگین تمام میشود..
ایشان که در جوار ارباب خوش و خرم اند
ما در کجا خوش و خرمیم!؟

کار فرهنگی کردن سردار همدانی برایم جالب بود..

مشتاقانه منتظر صوت هستیم
پاسخ:
برای شما خوب نیست بالام جان..
خودم برات حضوری میگم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">