خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

بیست و نهمین روزی خوار

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۱ ب.ظ


رو به ضریح در حال و هوای خودم با بی بی بودم که دیدم سر و صدای چند تا بچه بلند شد! برگشتم و دیدم چند تا دختر و پسربچه سوری دور تا دور مهدی را گرفته اند. مهدی رفته بود بیرون و برای همه شان شیرینی خریده بود. تکیه دادم به دیوار و زل زدم به مهدی. مثل همیشه شیک و تر و تمیز بود. مهدی به قول بچه ها یک افغانستانی باکلاس بود. یاد چند ساعت قبل افتادم که توی ماشین با هر مداحی ای که می گذاشتم گریه می کرد. ته دلم خالی شد، نکند مهدی... باز هم نگاهش کردم، آخرین نفر دختر بچه ای بود که موهای طلایی اش شانه نخورده بود. ظاهرا شیرینی ها ته کشیده بود و به او نرسیده بود. بغضی در چهره ی دختر بود، اما مهدی او را در بغل گرفت و به سمت خروجی حرم رفت. مهدی با دخترک دور تر می شد و دل من روضه خوان می شد. یادم افتاد که مهدی عاشق حضرت علی اکبر است. و چه شباهتی دامن مهدی را گرفته بود. یعنی آن روز بچه ها دور برادرشان را گرفته بودند و طلب آب می کردند؟ یعنی علی اکبر دست نوازشی بر سر رقیه کشیده بود و لبخندی؟ و چه سخت بود دیدن برادری  که لای عبای پدر برگردد......







پ.ن: مهدی با آن هوش و ذکاوتش سال آخر دانشگاهش را رها کرد. سِمَت تک پسری خانواده اش را رها کرد. و خیلی از آمال و آرزوهای جوانانه اش را کنار گذاشت. مهدی نوشته: رسیدن به 30 سال بعد از آقا علی اکبرم برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر (ع) اصلا نمی تونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از اقا علی اکبر (ع) نمی خوام.....






* عاشقی را چه نیاز است 

به توجیه و دلیل

که تو ای "عشق"

همان پرسش بی زیرایی...

#قیصر امین پور



+ برای روح لطیف شهید مدافع حرم مهدی صابری صلوات









- دلم را آب کردی از همان روز اول که با پیکر بی جانت روبرو شدم. به خیالم آخرین شبی بود که به صبح نخواهم رساند. حتی نامت برای من آشکار نبود. اما نزدیک بودی به جان و روح من. هنوز هم نمیشناسم و هنوز هم نمی دانم چیستی و کیستی. بگذریم، حرف هایمان با تو برای خودمان....




_ این فیلم پیکر شهید مهدی صابری برای من غم ندارد، نشاط است. نمی دانم برای شما چطور خواهد بود. ببینید




موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۵
احلام

نظرات  (۴)

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۳۸ سید محمد رضی زاده
عقب نشینی در کار نیست...
پاسخ:
نحن القادمون
دارد سیمرغتان تکمیل می شود
واین نزدیک ترین مرغ به سیمرغ بود
عالی بود
عالی

پاسخ:
سیمرغ
به اینجایش فکر نکرده بودم..
پس کار باید سخت باشد...
یک ماه، حال و هوای ما را با نور شهیدان منور کردید. دست تون درد نکند.
ثواب شهادت نصیبت شما باد.

روزگارتان همیشه سعید.
پاسخ:
هذا من فضل ربی..

وظیفه را چه اجر و ثوابی؟؟
این شهید ی خواهری داره ب نام زهرا ، ی خواهری فاطمه
قم بودم و پا قبر مدافعا حرم نشد برم .. سوختم
پاسخ:
بله خدا حفظشان کند

جای شما ما در روز سی و یکم رفتیم
و دعاگوی تمام کسانی بودیم که پست های این سی روز را خوانده بودند...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">