خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

هه هه

جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ب.ظ




دیشب یکی از دوستان جان پیشنهاد می دادند یک روز در هفته را معین کنم و نکاتی از داستان و داستان نویسی بگم! من هم گفتم زیر پست های ما پشه پر نمیزند چه برسد به مخاطب! :)









پ.ن: اگر چند نفر پایه باشند گعده ی خوبی میشود. نظرتان چیست؟






+از تعداد نفراتی که اینجا را دنبال می کنند یازده نفرشان خاموش دنبال می کنند، فکر کنم اشتباهی رخ داده، همه را باید می نوشت  خاموش هستند :)))





موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۶
احلام

نظرات  (۱۷)

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۱۷ محمد روشنیان
داستان‌نویس هستید؟
پاسخ:
ادعای گزافی است ولی خوب از نوع خردش شاید!
نخندیا؟ مگه ملومه کی میاد کی میره،چند نفر میاد میخونه؟؟؟
صرفا جهت اطلاع خودم تجربه ای دراین عرصه ندارم.


بعدشم خودم پایه امممممم :))) 

دلت میاد؟ من خودم تنایییی  یه لشکرم!
سدممد؟ با ما به ازین باش که با مخاطبان وبلاگی!

صدالبتتت مختاری :) 
پاسخ:
خوب برای در و دیوارای اینجا واسه چی وقت بزارم وقتی کسی نخونه!؟

خوب به تو تنهایی میام حرف میزنم
کدوم مخاطب آخه؟
والاع


خیلی خوبه اگه این کار رو بکنید، ما هم فقط می خونیم.
پاسخ:
کاش فقط نخوانید

هه هه هه و....


حاضرم بخوانم :)
پاسخ:
نه دیگر با این کامنت ها دارم منصرف میشم
۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۱۳ آرزوهای نجیب (:
من خاموش دنبال می کنم ولی همیشه روشنم ها((:
آقا بنویسید من پایه ام(:
پاسخ:
آقا خاموش باشی من از کجا بفهمم خزعبلاتم از چه نوعه؟

من بنویسم تو بخونی؟؟ من چیکاره بیدم در محضر تو
بله بذارید 
مشتاقیم:)
پاسخ:
به این میگن کامنت

باریکلا
نهنگ خوش خوراک :)
خاموش بودن هم عالمی دارد:)

ولی دوست دارم با داستان نویسی آشنا بشم
پاسخ:
من را از این عالم خارج کنید


من اگر چیزی اینجا بگم یادگیری نیست. گعده است. شما هم بگید ما یاد بگیریم.

شما که خوب کامنت میخورید
8 تا 10 تا 6 تا
ناشکری نکنید



پاسخ:
کجا هست اون پست ها؟
یه برگردید به سه پست قبل مثلا
کسی حرفی نمیزنه که

حتما باید صدامون دربیاد مثل این پست تا یکی حرفی بزنه :)
البته همه مزاح است
اگر نوشته ها خوب باشند، مخاطب هم می خواند
گعده فحش که نیست؟
اگه فحشه خودتونید
پاسخ:
یه جورایی یه فحش دسته جمعیه :)
نگران نباشید به خودم برمیگرده در هر صورت

من ماجراها دارم با این کلمه گعده 
۰۷ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۳۲ بلاگر آرام
خیلی هم خوب:) من میخونما ولی همیشه که نباید نظر داد
بنویسید درباره داستان نویسی رو
باتشکر
پاسخ:
ممنون که می خونید
نظر از این جهت اهمیت داره که من بدونم چقدر خوب و بد نوشتم
البته نقد کنید همش که من دست بوستان هم بشوم

ان شالله ببینیم چه ها خواهد شد
۰۸ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۴۲ پلڪــــ شیشـہ اے
منم مشتاق خوندن صحبت هاتون هستم آبجی.

ولی کلا خیلی حوصله حرف زدن ندارم. پس نمی دونم حوصله ام بکشه کامنت بذارم یا نه. :| 
پاسخ:
ممنونم عزیز جان
همین که شما همدلی برای من باارزش است
سلام :)
از وبلاگ گمنام خدمت می رسم.برای توضیح مطلبی باید عرض کنم،
بنده نظر شما راجع به حس طنز در هنگام ناراحتی را که جمع اضداد
نامیدید، قبول دارم اما پیش گمان کردم که شاید بخاطر این شعر زیر
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
                             دیــــو چو بیــــرون رَود فرشته در آیــد
از حافظ باشد که از این واژه استفاده فرمودید.

بنابر این لازم شمردم در این میان بگویم اولا واژه اضداد در این شعر به نفس
و دل بر می گردد نفس و دل همواره با یکدیگر در تعارض هستند و در مرحله
دوم عرض کنم که چون که در مطلب قبلی آقای گمنام از این بیت شعر برای
دو دلی ایشان استفاده کردم، گمان بردم شما نیز برای این منظور از آن واژه
استفاده کرده باشید.

در حالی که در واقع ممکن است معنی لغوی این واژه (چیز های مخالفِ هم)
مورد نظر شما است.
در این صورت مرحله سوم از شما بخاطر این گمانه زنی ها پوزش می طلبم.

پاسخ:
سلام

اونقدر پیچیده گفتید که من نفهمیدم چی به چی شد!!

چون حرف تضاد به میون اومد
بنده یاد کلمه اضداد که دیروز توی کلاس بحثش بود افتاد!
اضداد یعنی کلمه ای که خودش دو معنای متضاد در برداره. مثلا کلمه ظن هم به معنای گمان و هم یقین!
در واقع اضدا جمع کلمه ضد نیست (اینو تازه فهمیدم) خودش یه اصطلاحه
حالا اینکه دل رو بخواهی بگی اضداد نمی دونم از لحاظ فنی درسته یا نه!
ولی من جمع اضداد را در شعری به خاطر میارم که پرویز پرستویی دکلمه کرده
یک نفر از غبار آمد و زد زخم های همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ی اضداد حال و روزی نگفتنی دارم...

در هر صورت ممنون


داستان نویسی خوبه من چیزی ازش نمیدونم بر خلاف شعر که ادّعام میشه یه کم
پاسخ:
ما هم نمی دونیم خیلی ولی خوب مخاطب خوبی هستیم
گفتیم گعده مانند باشد و از دوستان استفاده کنیم

من شعر زیاد می خونم! و پیش تر ها خیلی بیشتر بلد بودم
من واژه ی اضداد رو فقط در فرهنگ لغت معین دیده بودم.
بعد عرضم به حضور شما که در شعر منظور از صحبت اضداد همون حدیث نفس است(نگاه کنید در مصرع دوم این شعر حافظ هم این دو چیز مخالف رو)
دیو یا همون شیطان و به تعبیری نفس اماره
و فرشته که همون نفس لوامه است نامیده
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
                             دیــــو چو بیــــرون رَود فرشته در آیــد
در واقع خودِ واژه ی اضداد به تنهایی این معنی دل و نفس رو نمیده.در این مصراع
اینطور بود.
 یکی از معانی آن که در این شعر حافظ و در فرهنگ لغت معین اومده دو چیز ضد هم است و چون که در این بیت (اضداد) با واژگان دیگر مانند: دل و صحبت و دیو و فرشته آمده در مجموع این بیت این معنی رو میده که صحبت اضداد صحبت دو نفس اماره و لوامه یا به قول من صحبت دل با نفس زیاده خواه است.
ولی
خوب شد یاد گرفتم یه معنی دیگه ی اضداد رو و در واقع دانش لغوی باید همینطور در رشد و زاد و ولد باشه و این به نفع زبان هست که علاوه بر معانی قبلی یک واژه معانی نو پیدا میکنه و واژه آفرینی خودش یک امتیاز مثبت برای زبان فارسی هست.
این هم خوب بود.


هر واژه ای در هر زمانی با معنی مختص زمان و دوره خودش به کار گرفته شده.

مثلا برای روشن شدن قضیه در شعر اقبال لاهوری در مصراع دوم بیت زیر واژه ی «داو» به معنی قمار بوده و الان به معنی داوطلب است؛

سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است

به یکی داو جهان بردن و جان باختن است



((در واقع با پیدایش معنی جدید در شعری معاصر و جدید

نباید معنی قبلی را بگید نیست و باید بگید بی استفاده است))



در مورد داستان نویسی هم اگر میشه از مقدمه شروع کنید هر چی میدونید یاد بدید لطفا چون هیچی از داستان نویسی نمیدونم.

پاسخ:
بله متوجه شدم

ما در زبان قرآن به این سخن شما معتقدیم "هر واژه ای در هر زمانی با معنی مختص زمان و دوره خودش به کار گرفته شده."
گاها بعضی از شعرای جوان مشاهده می شوند که هیچ از شعر و لغت نمی دانند و شعر هم می سرایند

ان شالله که بشود از داستان بگیم
(نکته: بنده اهل داستان هستم ولی استاد نیستم که همه چیز را بگویم. بعد همه چیز داستان که یاد دادنی نیست. همانطور که شعر سرودن همه اش یاد دادنی نیست!! )

من نمیدونم چرا هر موقع برا ما امکان کامنت گذاشتن نیس،کربلایی احلام

اعلام میکنن اینجا مخاطب نداره و پشه پر نمیزنه! :دی

 ما کماکان مخاطب اینجا هستیم :)

اما شما اینقد به سر نزدین که دیگه ما رفتیم تو لاک تنهایی خودمون....

البته راست میگید اگه نوشته ها خوب باشند مخاطب می آید می خواند.

خب ما که نوشته هامون در حد و اندازه ای این حرفها نیس...

:))

اگه این پیشنهادی که دوستتون داده عملی بشه مام مشتاقیم به یادگرفتن.

عملی اش کنید.

ان شاءالله. :)

پاسخ:
:)) خدایی پشه پر نمیزنه
شما که لطفت بیش از اندازه است
من چقدر شرمنده شما باشم خوبه؟؟ یه دنیا شرمنده

سر زدن به دوستان بلاگفایی واقعا فراموش میشه
ولی بیانی ها را انصافا می خوانم

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
بنویس 
من پایه ام 
یعنی مجبورم که پایه باشم 
در جریان هستی که...
پاسخ:
خخخ
من والا در جریان هیچی نیستم
تخم کفتر برات پست می کنم به زودی
تو بیخود کردی که در جریان نیستی
پروژه اربعین رو اگه مدد نرسونی بیچاره ام 
پاسخ:
والا هیچی که ما نمی گی
همش می گی من رفتم.. من رفتم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">