خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

اولین داستانش :) اولین تورقم :)

پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۲۲ ب.ظ


اولین داستانش :)


شب بود. کلافه از هر دید و بازدیدی. این عکس آمد:





آقا مهدی اولین داستانش را نوشته و امر فرموده اند که برای خاله بفرس :)
اول ابتدایی است. هنوز حروف را کامل یاد نگرفته. ولی ماشالله هم خوب می نویسد و هم خوب می خواند. (در این مقوله های هوش کلا به خاله اش رفته)
قربون دست و پای بلوریش با این دست خط قشنگ و غلط های املایی اش :)









اولین تورق امسالم :)


بالاخره با لایی کشیدن از دید و بازدیدهای عید، تونستم اولین کتاب امسال رو به این رگ های خشکیده تزریق کنم
سالی که نکوست از بهارش پیداست، ماشالله کتاب خوبی بود و لذت وافر بردیم.
 "عاشقی به سبک ونگوگ" نوشته شرفی خبوشان
اول کتاب که خیلی خاص و فوق العاده شروع شد. آخرش هم من را یاد اینجه ممد یاشار کمال انداخت. کمی هم یاد مردگان باغ سبز بایرامی (لذت این کتاب هیچوقت از زیر زبانم نمی رود) .
در کل می تونم بگم که کتاب خوبی بود از هر جهت. از استفاده هایی که از ابزارها مثلا چاه، پای لنگ.. شده بود خیلی لذت بردم.
سرگذشت یک عده آدم که در این سرزمین غصه خوردند و غمشان را زمین خورد. و ما روی این زمین قدم می زنیم بی آنکه بدانیم چقدر خون ریخته است تا شده این زمین سفت!!
خوشحالم از وجود چنین کتابی، و غمگین میشم اگر نخونیدش :(
قیمتی نداره، وزنی هم نداره، وقت گیر هم نیست. بسم الله









پ.ن:
از اینکه دارم توی رجب نفس می کشم، خدا رو سپاسگذارم. رجب طراوت و شادی خاصی داره با آن یا من ارجوه لکل .. هایش




+ اصلا باورم نمیشه که من دانشگاه دارم و مقوله ای به نام درس :\











موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۰
احلام

نظرات  (۶)

۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۲۶ آرزوهای نجیب (:
ورود شما رو به جمع علاقمندان " عاشقی به سبک ونگوگ" تبریک می گم🙈
پاسخ:
هه هه
داستان آقا مهدی رو هم بخون
۱۰ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۳ پلڪــــ شیشـہ اے
:)))
خدای من. عجب خواهر زاده ی شاخی داری. 
خدا حفظش کنه 

خیلی دلبر بود داستانه. خصوصا رسم الخط و املاش :)
پاسخ:
:) شاخ؟ :)))
سلامت باشی جانا

اوهوم به خالش کشیده کلا :)
خدا آقا مهدی رو حفظ کنه برا خانواده اش و خاله اش رو برا بشری. 
اون کتابه رو ازت خواهم گرفت.اصن وظیفته بیاری.
بعدشم هعیییی

پاسخ:
ممنون

قرا بود شما خودت واکاوی کنی
لقمه آماده خبری یوخ
وا کاوی میکنم خببببببب
عه اینو باس بدی :(

تازه بعد نامه ها،  حرکت رو ازت میگیرم:*
پاسخ:
بعد از واکاوی بهت میدم
:) من کم نمیارم
پاسخ:
کم نیار 
فقط جلوی من کمی بعیده;)
۱۵ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۴۸ آرزوهای نجیب (:
اتفاقا نامه رو خوندم، طاها ی ما هم از این مدل داستان ها زیاد می نویسه، بنظرم نسل آینده داستان نویس های خوبی دارند. بنظرم برا مجله عروسک سخنگو بفرستش( من خیلی وقته قراره مال طاها رو بفرستم، ولی رگ شیرازیم غلبه می کنه به تصمیمم:|
پاسخ:
:)
بفرس خوووووب
منم شاید فرستادم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">