خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

هفتمین روزی خوار خدا

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۱ ق.ظ



با این کارهایش باز هم حس می کردم مصطفی را نمیشناختم. چون با خودم می گفتم لابد خیلی از کارهایش را هم دور از چشم همه انجام می دهد. هدیه دخترها را آماده کرده بود و گذاشته بود بالای کمد. امشب شب آخر بود و فردا عید. آنقدر آن ها را سرگرم کرده بود که تمام سی روز را هیچ سختی از بابت روزه نکشیده بودند. از پارک که برگشتند. مصطفی هدیه ی هر سه تایشان را داد. برق توی چشم هایشان بود. البته برق نگاه مصطفی چیز دیگری بود. میدانستم امشب را به خاطر این قضایا سر به سجده خواهد گذاشت.

مصطفی با این تب تبلیغش، به غیر از شهادت نمی توانست حق زندگی اش را ادا کند.







+شهید مدافع حرم، مصطفی عارفی

بر روان پاک شهید صلوات



پ.ن: شهید بزرگوار هر سال در ماه مبارک از دخترانی که در فامیل به سن تکلیف می رسیده اند پذیرایی می کرده و نمی گذاشته کسی به خاطر دلایلی مثل ناتوانی آن ها را از روزه محروم کند. در آخر هم هدایایی برای تشویق به آن ها می داده





موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۳
احلام

نظرات  (۲)

چه جالب بود

چنین چیزی نشنیده بودم

 

خدا قوت

پاسخ:
اوهوم جالب بود

تو هم خدا قوت
عزتش جاودان و شهادت گوارایش باد.

قلم زیبای شما هم در نشر فرهنگ شهید و شهادت، نویساتر باد.
پاسخ:
گواریش


ممنون از دعا
بیشتر دعا در این شب ها

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">