خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

جافکری :)

شنبه, ۲ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۳۹ ب.ظ



_ کلی فکر تو سرمه، خیلی پخش و پلا و درهم برهم. میشه برام یه جافکری بخری؟

_ باهم میریم از هر رنگی خوشت اومد میگیریم برات!

_ واقعا؟ من دوس دارم جافکریم سفید سفید باشه! هر فکری می کنم توش شفاف دیده بشه و بتونم همه چیزو از هم جدا کنم و به یه نتیجه ای برسم


:)









پ.ن: فکر می کنم سرانه فکر کردن در بین ما آدم ها رو به سقوط است. چطور؟ به نظرتان قدیم ترها اینطور نبود که مثلا وقتی می خواستیم بخوابیم کلی فکر میامد توی سرمان و آخر به زور خوابمان می برد، درحالیکه حالا آنقدر از این کانال به آن کانال می شویم تا چشمهایمان از خستگی روی هم برود. یا بعد نماز، سر سجاده چمباتمه می زدیم و حتی شده هزار فکر الکی و.. می کردیم! بعد شاد و شنگول می رفتیم پی کارمان، نه مثل حالا که بین دو نماز هم خیز برمی داریم سمت لپ تاب تا ببینیم بالاخره فلان فیلم دانلودش تمام شد یا باز سیستم هنگ کرده؟! یا وقتی توی تاکسی و اتوبوس بودیم، چیزی به اسم هندزفری نبود تا جلوی فکر کردن ما را بگیرد و نگذارد فکر کنیم که ای بابا چه عمری از ما گذشت و ما در خوابیم! گاهی آنقدر منتظر اتوبوس می ماندیم یا وسط اتوبان هیچکس سوارمان نمی کرد تا اینکه می نشستیم با در و دیوار هم صحبت می کردیم نه اینکه حالا اسنپ شده خاندایی ما و ما را تا آنور کوه هم شده باشد به ثمن بخسی می برد! یا مثلا وقتی توی خانه بحثمان می شد و می چپیدیم توی اتاق، کلی توی فکر می رفتیم یا حتی گریه می کردیم که چرا چنین شد و چنان نشد، اما حالا به طرفه العینی با یک بازی دبش موبایلی همه چیز را فراموش می کنیم بدون هیچ تحلیل رفتاری!

راستی دارد سر مغزمان چه می آید؟





موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۰۲
احلام

نظرات  (۱۰)

۰۲ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۸ آرزوهای نجیب (:
پس چرا من هنوز توی سرم کلی فکر و خیاله طوری که می‌ترسم یه روز بخاطر اینهمه فکر و خیال ببرنم دارالمجانین؟
پاسخ:
توی سر منم فکر هست ولی حس می کنم نه به طراوت قدیم ها به خاطر همین از هم سر طلب جافکری کردم :)

اگر تو رو بردن دارالمجانین خودم میام عیادتت
فقط امیداورم موقع خروج بزارن برم بیرون :)
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۰۰ آرزوهای نجیب (:
برام کمپوت آناناس بیار لطفاً

پ ن: احلام جان، من اینهمه نکات درست‌نویسی با خون جگر تهیه می‌کنم که آخرش بنویسی "بزارن" 
چرا احلام؟ چرا با احساسات من بازی می‌کنی:عررررررر
پاسخ:
چرا آخه آناناس؟

خخخ فکر کن منم به سبک امیرخانی باید رسم الخطم حفظ بشه :))
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۸ آرزوهای نجیب (:
دوست دارم خب
اگه غیر از آناناس بیاری می‌گم جلوی در بگیرنت و راهت ندن داخل ((:

امیرخانی که مثل طوطی فقط از این و اون تقلید می‌کنه و ادا درمیاره، مثلاً چون شاملو کلمه‌های تنوین‌دار رو با الف می‌نوشت، امیرخانی هم همین کار رو کرد غافل از اینکه شاملو هم از یه کس دیگه‌ای تقلید کرده که اون بنده‌ خدا هم مثلاَ داشته اعتراض سیاسی می‌کرده
خلاصه اینکه هیچ‌وقت درگیر اداواصول کارهای امیرخانی نشو و رسم‌الخط اصیل فارسی را پاس بدار فرزندم
پاسخ:
باشه آناناس میارم
برای خودمم خرمالو و یه هوا چیپس و پفک و مضرات و.. میارم :))

امیرخانی کی هست اصلا؟
حضرت احلام خودش آداب داره

۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۲۶ آرزوهای نجیب (:
احلام، با نمایندهٔ حدادعادل در فضای مجازی کل‌کل نکن 😡 

پاسخ:
آه شکممان بر هم فشرده شد از قاه قاه خنده
درود فراوان ما را به جنابشان رسانده و بفرمایید کمی از ثقیل بودن واژگان کاسته تا ما بی نوایان هم زبانمان به ادای آن بچرخد!
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۳۹ طاهر حسینی
ترجیح من این است که بجای جافکری چیزی مثل همین وبلاگ داشته باشم که بتوان دسته‌بندیش کرد، کلمات کلیدی تعیین کرد، موضوع، با قابلیت جستجو که هی گمشان نکنم.
پاسخ:
به شرط اینکه کسی جز خود فرد آن را نبیند!
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۵۷ محسن رحمانی
:)
راست میگید. یه جورایی عادت کردیم به آماده خوری. حتی برای فکر کردن هم به خودمون زحمت نمی دهیم. دیگران برامون فکر می کنند و در اختیارمون می ذارند فکرهای آماده، ارزان قیمت و با بسته بندی های لوکس!!
با بحران بی فکری مواجهیم.
پاسخ:
جامعه دارد روز به روز بیشتر تنبل می شود
با این همه استعداد و قدرت و..
با این عبارتتان *کر می کنم سرانه فکر کردن در بین ما آدم ها رو به سقوط است* خیلی موافقم 

اما با مصادیقش نه آنچه برشمردید بیشتر در دایره خیال می گنجد تا تفکر
پاسخ:
بله بعضی مصادیق می تواند در دایره ی خیال بگنجد (هر چند می شود خیال منجر به تفکر باشد برای بسیاری از افراد)
اینکه ما قوه ی خیالمان را به چنان تطهیری برسانیم که مرز خیال و فکر برایمان مشخص شود کمی کار عرفا است
ما عوام همه چیز را درهم داریم :)

هنوزم هیچ چیز رو به فکر کردن ترجیح نمیدم.
خیلی ام خوبه :)


خودمم نخوام فکر کنم اون خودش میاد.
پاسخ:
خوشابحالت ای فکور :)
واهای راست میگی :)
بعضیاش الآن برای من صدق میکرد و بعضیاش نه!
هنوزم وقتی بحثم میشه کلی فکر میکنم و گریه...

+دلم فکر کردن خالص خواست :)
بعضی وقتا نمیدونم دارم به چی فکر میکنم:|
پاسخ:
خوانندگان وبلاگ ما همه شان صاحب فکر و تعقل هستند قطعا :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">