خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

خیلی هم واقعی خوش :)

پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۳۸ ب.ظ


امروز که از امتحان کذایی رسیدم (کذایی به معنای واقعی کلمه) اول برای خودم چایی دم کردم. بعد هم لم دادم و در فضای مجازی کار مفید کردم.(مفید به معنای الکی کلمه) یکهو رفتم و پی دی اف چهار اثر از فلورانس را باز کردم و خواندم. بعد کمی عصبانی گشتم. انجیل تحویل آدم می دهند چقدر زیبا و شکیل، بعد ما اسلام تحویل می دهیم چه زمخت و خشک و غیر قابل قورت دادن. بعد می رویم پایان نامه می نویسیم بررسی دلایل منطقی و غیر منظقی دین گریزی جوانان در حیطه ی شهر و روستای ایران در قرن چهاردهم از دیدگاه اینوری و اونوری! بگذریم (مثل همیشه) بعد هم اذان شد و به زور نماز خواندیم (به زور به معنای اصلی کلمه) و وقتش رسید به شکم. و بعد باز هم چای دم کردیم و .. دفعه اول با خرما، ایندفعه با قند! بعد هم بلند شدم و تمام ریخت و پاش های حاصل از شب امتحان را جمع کردم. یکهو دیدم دارم دکوراسیون خانه را هم تغییر میدهم. گلدان از اینور به آنور چراغ از پستو به رو پستو. گل خاک خورده روی میز! بعد هم که یکهو تگرگ و باران و عن قریب سیل. اما بعدش باران آرام.پتو را دورم پیچیدم و درب هال را باز کردم و شروع کردم به یخ زدنی شاعرانه. حالا یخ نزن کی یخ بزن! سینوس هایم شاد و شنگول از این تجمع سرما! حافظ آوردم دیدم کلا دارد میزند توی سرم: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/ چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند... هر چه به خودم نگاه کردم و بعدش زل زدم به شعر به هیچ نتیجه ی متوازی الاضلاعی نرسیدم. گفتم آخر حافظ جان من که در خلوت تو را برگزیدم، چرا با من چنین کردی؟ شکست عشقی بیش از این؟
سرتان را درد نیاورم چون عدسی نازنیم دارد آبش خشک می شود و باید بروم سر وقتش
خواستم یک جای خوب برایتان معرفی کنم
راستش چند وقتی هست که از گوشی مجهز امروزی به دور هستیم و کارهای نتی کلا بر عهده ی سیستم است، و ایضا خیلی وقت است اینستا نداریم. ولی بعضی صفحات و بعضی آدم ها را نمی شود ازشان یاد نگرفت. مثل خانم منصوره مصطفی زاده. مادر دو گل عزیز. مادر شاد و شنگول و با تدبیر. نمی گویم با همه ی نظراتش موافقم ولی مهم این است از خواندنش شاد می شوم و می گویم وای چه قشنگ! یا عه چه جالب! یا چه کارها!!!
از اینجا بزنید ببینید
بشتابییییید
مخصوصا مادرها سریع تر بشتابید





پ.ن: دلم نیامد اینجا را معرفی نکنم. می دانم همه تان سرتان مشغول کارهای بسیااااااااااااااااااااااااااااار مفید در گوشی است ولی خوب تفریحا سری هم به اینجا بزنید. بالاخره مغز هم نیاز به تفریح دارد . اصلا هم کنایه نزدم. اصلنشم






+ آخر هفته می خواهید چی کار کنید که شاد بشید، برام بگید؟ بگید. بگید. بگید. بگید. لدفن
فقط کارای جالب بکنیدا. نگید می خواهید بخوابید تا لنگ ظهر. والاع





موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۲۷
احلام

نظرات  (۷)

۲۷ دی ۹۷ ، ۱۸:۵۳ پلڪــــ شیشـہ اے
بنا به توفیق اجباری باید دوتا کتاب بخونم بعد مدتهااااااااااااااا
یعنی این قدر من این کتاب و از اول شروع کردم تا یه جایی یش رفتم بعد از دستم افتاد و دوباره و دوباره و چند باره ریپیت ا گین!!! الان اونم این موقعیت مجبوووورم که بخونمش تا آخر. :| یعنی کارا خدا را بیبین. بعدم اگر وقت شد مقاله جان کوفتی مو باید تموم کنم. :/ چرا نمیزارن من به تنبلی خودم ادامه بدم?! چرا آخه!!
ولی خیلی عذاب وجدان دارم. نمیدونم چه بلایی سرم اومده یا چه بلایی سر خودم آوردم که بیشتر از چند دقیقه ناقابل حوصله تمرکز روی یه کار فکری و نوشتنی رو ندارم. یعنی تموم شدن کارای ارشد واسم شده آرزو. :|

ببخشید یهو درد و دلم گرفت.
پاسخ:
یعنی تا دلت خواست انرژی منفی فرستادی پای پست من
حسابتو می رسم :/

دخترررررررررررر با لذت بگو : وااااااااااای خدا بهم یه فرصت دیگه داد تا کار ناتمومم رو تموم کنم. بالاخره می تونم کتاب رو تموم کن (بعد اشک چشمتم جمع بشه از ذوق)
بعدشم اینقدر تنبل نباش دیگه. چند دقیقه خودتو ملزم کن به کاری و بعدش می بینی کلی دوسش داری.
۲۷ دی ۹۷ ، ۱۸:۵۷ پشتیبانی قلم فارسی
قلم فارسی تارنمایی با نگاه نو از دی ماه 97 با هدف بهبود فضای وبلاگنویسی کشور  فعالیت خودش رو آغاز خواهد کرد.
ما به یاری شما در این راه نیاز داریم

پاسخ:
:)

خب جونم برات بگه که امروز رفتم کتابخونه و چندتا کتاب داستان امانت گرفتم ،وقتی داشتم بین قفسه ها میگشتم یهو چشمم خورد به کتاب زندگی من مارک تواین که فکر کنم تو دربارش پست نوشته بودی ،برا همین ترغیب شدم و اونم امانت گرفتم.سعی دارم تا شنبه که برم سرکار دوتا از کتاب داستان ها رو بخونم.
امروز تا تونستم زیر بارون راه رفتم :) کلی حالم خوب شد
میگم نکنه همشهری باشیم ؟ :)

+چه یهو بعد از مدت ها باهات حس صمیمیت کردم :)
کلی وقت میخوندمتاااااا ولی این حسه الان سر و کلش پیدا شد
پاسخ:
به این میگن کامنت آدم شارژ کن

وای وای وقتی من میرم کتابخونه تا چند روز فول شارژم :) به معنای واقعی کلمه
زندگی من فوق العادس. اصلا پشیمون نمیشی
به به بارون هم که عالیییی
همشهری بودن که خیلی مهم نیست، هم وبلاگستان بودن که هستیم :)


+ خیلی خوشحالم که چنین حس خوبی بهت داده. اینجا اصلااااااااااااا غریبی ننما. خوشحااااااااالم
۲۷ دی ۹۷ ، ۱۹:۴۵ آرزوهای نجیب (:
اون «از اینجا ببینید» خرابه.
پاسخ:
اومم دوباره از اول ساختم :)
مممنوووووون جانا
۲۷ دی ۹۷ ، ۱۹:۵۲ پلڪــــ شیشـہ اے
یعنی میگی خوشحالی مستتر در جملات اولیه ام معلوم نشد?! 
:)))) ولی واقعا خوبه ها. خیلی خوبه که من بالاخره باید بخونمش. یه باری هستش خودش. دعااااا کن 



هووووف. ان شاءالله که میشینم تمومش می کنم. 
برام دعا کن زیاااااد.
پاسخ:
فکر کنم زیادی مستترش کردی، ببین زیر پر روسریت قایم نشده باشه :)

چرا فکر می کنی تمومش نمی کنی؟
تو همین الان تمومش کردی :)
چون از نطر من لازم بود خصوصی باشه...اینجا فقط تو منو نمیشناسی که :)

پاسخ:
اوووووووه شما خیلی آدم مهمی هستید سرورم
اووووه
مهم:| کی گفت مهمم؟
ولی لزومی نداشت درمورد موضوعات شخصی تر اینجا چیزی بگم، حریم شخصی چیز مهمیه :) 
پاسخ:
ااااااااااااوففففففف اووووووووووووووووووووووف در به درتم
حریم شخصی ات من را به کشتن داده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">