خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

صبح ، نسیم، و یک حس

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۱۱ ق.ظ



یه میزی خونه ی پدری داشتم که یله و رها و سفید و بی هیچ پیچیدگی ای بود. یعنی خودم به بابا گفته بودم که فقط میخوام مثل این نقاشی بچه ها دو تا تخته رو بکوبی بهم و میز بسازی. بابا به نیم ساعت هم نکشید تا میز رو آورد و گذاشت جلوم. دقیقا همون چیزی که میخواستم شد. چند وقتی هست که میز بنا به دلایلی موقت از خانه پدری به اینجا منتقل شد، حتی یه ماهی هم تخته هاش جدا از هم یک گوشه ای نشسته بود. تا اینکه دلم خواست باشه، و الان لب تاب روی همون میزه و برای شما می نویسم. از ساعت 7 و نیم اینجام و الان ساعت رو دیدم که نزدیک 8 و نیمه. میز رو گذاشتیم کنار پنجره همون پنجره که رو به حیاط باز می شه. پنجره رو باز گذاشتم و یه  نسیم خنک دور و برم رو احاطه کرده. خوبه هنوز آفتاب پشت اون ساختمان سیمانی مونده و بالا نیومده. البته من به اون ساختمون میگم کوه. چون درخت ها طوری پوشش دادنش که فکر می کنی تا دوردست ها سنگ و کوه هست. دیشب یه موجی از ناامیدی موقع خواب اومده بود سراغم. یه ترس عجیب. اما حالا انگار توی این صبح شجاع شدم. زنده شدم با این نسیم و صدای خوش یاکریم ها و گنجشک ها که فقط من می شنوم . خوشحالم که خیلی ها خوابن و این صدا رو از دست میدن. شاید بدجنسی باشه ولی خوشحالم که فقط این منم که با دقت دارم گوش میدم و چشم هام رو میبندم. پشت میز نشستم و دارم میخونم. یاد میگیرم. تلاش میکنم عوض بشم. میدونم هنوز خیلی مونده تا ترس هام رو کنار بزارم ولی مطمئنم که اگه هر روز بخوام این مدلی میزم رو بغل کنم و نسیم رو روی صورتم سر بدم حتما محقق میشه.

راستی دیروز توی کلاس یکی برام یه گلدون گلعروس آورده بود. دیشبم همسرجان یه سری حسن یوسف برام آورد. حسن یوسف ها رفتن تو شیشه تا بیشتر ریشه بندازن. الانم کنار لب تاب و این نوشته ها هستن :) تقدیم به شما






پ.ن: آدمیزاد یه موقع هایی بی انگیزه میشه. خوب طبیعی هم هست. اما قطعا این طبیعی نیست که دائم بی انگیزه باشه. اگه یه وقتایی بی انگیزه شدید سریع ناامید نشید که وای دیگه نمیشه! همون اطراف قدم بزنید قطعا دوباره برمیگرده.





+گاهی پر از اضطراب میشم پر از ترس. ولی یه راهی یاد گرفتم. همون لحظه سعی میکنم یکی رو دور و برم پیدا کنم و بهش انرژی بدم. و اینطوری انرژی خودم برمیگرده :)





موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۲
احلام

نظرات  (۱۵)

سلام. کلا زندگی ساده و مینیمال به قول فرنگی  ها به دل میشینه. تو فرهنگ و دین ما هم به ساده زیستی توصیه شده. اگر بخواهیم دنبال اون جامدادی بگردیم چی باید بگیم؟ کوزه؟ یا اسم خاصی داره؟
پاسخ:
سلام
یاد خاطره ای از امام خمینی افتادم که اومدند توی بالکن خونش نرده زدند (ظاهرا طرح و مدلی داشته) ایشون فرمودند لابد پس فردا میایید میگید اینو رنگش کنیم و بعدش فلان کنیم و بهمان. (منظورشون بود این چیزها بیشتر دل آدم رو مشغول می کنه تا اینکه بخواد صرفا نیاز آدم رو برطرف کنه)

نمیدونم جامدادی یا نه :) ولی من مداد گذاشتم توش
از انقلاب. مغازه سوره مهر گرفتم که پره از این وسایل خوشگل :)
برچسبش کوزه 4 دسته نوشته. که سایزبندی هم داره فک کنم
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۴ خانم الفــــ
چقدر پر از حس خوب بود این نوشته و این عکس :) حال خوب رو به همین سادگی میشه ساخت :)
پاسخ:
خوبه که حس خوب دیدید. نگران بودم حسش زیادی هم خوب نباشه :)

همیشه حال دلتون خوب و خوش باشه الهیییییی
۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۸ خانم الفــــ
ممنونننم :) همچنین ان شاءالله :)
پاسخ:
:) بغل
چه خوبه :) 
اون کوزه ۴ دسته رو منم دارم کلاس اول ابتدایی درس (ک) بهمون کوزه دادن...توی وسایلامه هنوز :)


پاسخ:
عه چه باحال
فکر می کردم تو دنیا فقط من از اینا دارم :)
۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۱ طاهر حسینی
منتقل هم شد آن حس خوبتان از طریق این پست
پاسخ:
شکر خدا
خب به اون یه نفر دور و برتون چطوری انرژی میدین؟ به ما هم یاد بدین لطفا [لبخند]
پاسخ:
واااااای کلی راه هست
اول این سوال از خودتون بپرسید: چطور می تونم شادش کنم؟ (متاسفانه در غمگین کردن دور و برمون استادیم ولی یه بارم نمیدونیم مثلا چطور برادرمون شاد میشه یا مادرمون یا ..)
بعد تا جایی که می تونید براش انجام بدید
مثال میگم: مثلا خواهرزاده من نقاشی دوست داره، می شینم یکم با پینترست ور میرم و کلی براش نقاشی درمیارم و میفرستم. هم اون خوشحال میشه از این که من به فکرشم هم خودم شارژ میشم :)

خلاصه یه محبتی و لبخندی و عملی و سخن امیدوار کننده ای
نه. منظورم اینه که اون اولش که خودت دپرسی خیلی سخته خودتو هُل بدی و برسونی به یکی که تاااازه حالا بتونی خوشحالش کنی. اون هل دادن اولیه خودتونو خواستم ببینم چطوری انجام میدین
پاسخ:
عه خوب همین هل دادنه دیگه
مگه دیگ مسی هستیم که یکی باید بیاد هلمون بده؟

هر وقت دپرس شدید و مثلا حوصله نداشتید از تخت بیایید پایین یا حوصله نداشتید کوه ظرف ها رو تو ظرفشویی بشورید. این سوال رو بپرسید: کی رو می تونم خوشحال کنم؟ و خیلی سریع اقدام کنید

اگر هم از اونایی هستید که دیگه کلاف غم و اندوهتون با هیچ مقوله ای وا نمیشه! که من بعید میدونم (چون آدم اگر دست به اقدام بزنه خود به خود باز میشه)
این فیلم رو عجالتا توصیه می کنم :
https://www.aparat.com/v/13afT/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_TEDxKish

خیلی ممنون. دیدم فیلمو. استفاده کردم ازتون. بازم ممنون.
پاسخ:
خواهش می کنم جانا

مثلا من چطوری خوشحال میشم؟ :)
پاسخ:
تو با یه شوجولات :)
دیدن روی ماه من بهترین خوشحالیه برات :)))
اون فیلمه رو دیدم خعلی خوب بود و منطبق بر روانشناسی قرآنی :) که امروز داشتم از استادم میشنیدم .
پاسخ:
خیلی هم خوب
بعدا بهم بگو از کدوم آیات استفاده کرده
این فیلمی که این بالا لینک گذاشتی منم دیدم:)
توی هفته های گذشته تجربه ای شبیه تجربه ای که تعریف میکنه رو داشتم.
خوشحالم دیدم این فیلمو، ممنونم ازت:)
پاسخ:
:)))
فیلم بیشتر از خود پست بیننده داشت :))
(شوخی میکنم)
قصد داشتم پستش کنم، ماشالله همه دیدید دیگه

خیلی خوبه که کمک کرد
چون علمی و عملی به اثبات می رسونه
حالا حتما باید به روتون بیارم که معرفی این فیلم از برکات وجود من بود؟ یه تشکر خشک و خالی لااقل میکردن و میکردین! [خنده]
هر چیز کوچیکی رو باید بهشون آموخت! [چشمک]
پاسخ:
بنر:
حضرت صهبای صهبا حضور گرم شما در زیر یکی از پست های وبلاگ خیال تنیده را گرامی می داریم و از اینکه موجب شدید یک فیلم اینقدر جذاب معرفی شود تقدیر و تشکر بسیار داریم!
مشتاق حضورهای مجدد و شکوفایی چنین اتفاقات میمون در وبلاگ هستیم :)


(یک دختر با پوشش لباس محلی را به جلوی جمع هل میدهم تا خوشامد گویی کند)
: ای گل ای گل چگونه قدم هایت را گل باران کنم که تو خود گل هستی (دختر حین صحبت دست های پرانتزی در هوا تکان می دهد)
..


از ته دل دارم میخندم
خستگی کشیک دیشبم از تنم در رفت اصن [خنده]
پاسخ:
:)))
عه دکتر هستید
وای چه باکلاس
چقدر بد شدا، کلمه دکتر قید نشد تو بنر!

خسته مباااااااشید دکترا
خسته مباااااشید ای کسانی که در کشیک بیدارید و آمپول تجویز می کنید و ملت را از درد خود رها و به درد آمپول گرفتار می کنید
خسته مباااااااااااااااااشید :)
اوا ببخشید دکتر صهباجان:)
بسیار از شما نیز متشکرم:))
پاسخ:
:)))
وای... چه گناه کبیره ای!
بگین از اول بنر بنویسن. یه بنر عذرخواهی هم کنارش سفارش بدین. گناهکار هم باید مجازات بشه! بخشش لازم نیست ، اعدامش کنید!

ممنون دلابانو خانم. شمام یه بنر سفارش بدین که مورد قبول خدا واقع بشه... [خنده]
پاسخ:
:)))
من رفتم خود اعدامی بشم


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">