خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

رسم چی کشک چی ؟

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ



جوجه ها خوب پخته است. البته نه آن بخشی که آقای داماد به خاطر گرمای صحبت با عروس خانم کمی جزغاله شان کرده. این روزها آنقدر از ریزترین تا درشت ترین رسم ها و اعمال و آداب برگزاری مراسم عروسی صحبت شده که گاوگیجه گرفته ام و نمی فهمم چه می خورم. مثل اینکه آتلیه باید چقدر طول بکشد؟ بروند پارک یا نه؟ چه تایمی عروس باید از خانواده پدری خداحافظی کند؟ مولودی خان دف بیاورد یا نیاورد؟ مراسم پاتختی باشد یا نباشد؟ و هزار تا چیز ریز و درشت که حالا بین دوخانواده کشیده شده به سفره ی غذا! فرصتی نیست و یکسری مسائل هم باید وقتی جوجه را به نیش می کشیم حل بشود. سلایق ما آدم ها خیلی به همدیگر نمی خورد و برای هر هماهنگی ای باید کلی سرش بحث بشود. اما تمام این دوندگی ها هر چقدر شیرین باشد یک چیزش برای من آزاردهنده است. بین صحبت کردن ها سکوتی چند دقیقه ای حاکم می شود. سعی می کنم به عنوان آخرین عضو خانواده حرف را در دهانم مزمزه کنم و بعد بیرون بدهم که نگویند: تو چی میگی دیگه جوجه؟

پایین سفره نشسته ام و همه به طور مساوی در دوطرف من هستند. آخرین لقمه ام را قورت می دهم و حرفم را می زنم: دوستی داشتم که تعریف می کرد از مادر مرحومش، می گفت مادرم وقتی راجع به مراسمات عروسی برادرم صحبت می کردند و هر دو خانواده جمع بود گفت: نه رسم ما و نه رسم شما، رسمی که خدا قرار داده!

سکوت دنباله دار شد. هیچ کس حرفی نزد. بابا سرش را پایین انداخت و نیمی از نگاه ها سمت من بود و نیمی جایی دیگر.





                      






پ.ن: با تمام توانی که برای ساده برگزار کردن مراسم عروسی برادرم داریم ولی باز هم احساس می کنم ساده نیست. باز هم بعضی چیزها اضافه است و فقط برای دلخوشی مردم و خانواده ها برگزار خواهد شد. سنت پیامبر ازدواج است. مهریه ای سبک که توان پرداخت را حتی همان شب عروسی به داماد بدهد. جشنی که  ولیمه ای ساده دارد که در این وضع جامعه باید دل فقیران را بیشتر سیر کند. جهازی که مایحتاج اولیه باشد و کمر شکن نباشد. حذف مراسم هایی که به خاطر تغییر ماهیت از گذشته به امروز فقط تجمل را ترویج می دهد و جنبه شادی و بار معنایی خود را از دست داده اند. مثلا آیا حنابندان های امروزی مثل گذشته با یک کاسه حنا برگزار می شود؟؟ یا هزینه آرایشگاه و لباس و خرید عروسی یک شب حنابندان اندازه ی میلیون ها کاسه ی حنا است؟

جهاز بَرون دیگه چه صیغه ایه؟





+ امکان ساده زیستن وجود دارد فقط باید از اعماق قلبمان به آن باور داشته باشیم، آنوقت اطرافیان  با قلب ما هم آهنگ خواهند شد





:) نوشت: خدا رو شکر خانواده ما اصلا در قید و بند این چیزها نیست. پدرم عاشق ساده زیستی است و همه ما را آنطور بار آورده.  به علت مخالفت های من با خیلی از چیزها، هر چیزی می شود همه زود توی کاسه ام می گذراند: تو که می خوای ساده بگیری :))) بدوبخ شدیم رفت :))






موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۰
احلام

نظرات  (۶)

چقدر عالی بود این متن
احسنت
ما که در عنفوان جوانی پریدیم و اینها رو نفهمیدیم
پاسخ:
خب یکی در خصوصی گفت که بیخود بود، شما میگی عالی!
مخاطب ها آدم به آدم فرق دارد ..

مهم عمل در لحظه هاست
۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۲ پلڪــــ شیشـہ اے
ایول الله. دقیقاً!
پاسخ:
مقابله کردن خودش جهاده اصلا :)
اون احتمالا مجرده که گفته بیخود بود
پاسخ:
نمیدونم، آیا ربطی به تجرد داره؟
آفرین.
چه قدر خوبه که آدم های خوب در هر موقعیت و در هر سن و سالی هستند، بتونند تأثیر گذار باشند و کاری با حرف این و اون نداشته باشند. 
پاسخ:
آدم خوب که نیستم ولی خوب گاهی احساسمو نمی تونم قایم کنم
من هم میگم بیخوده
نه از زاویه تجرد
از باب اینکه ملت مذهبیه هارت و پورت کن ما از همه بدتر و عقده ای ترن
گفتن این حرفا مسخره بازیه
پاش برسه هر کسی ذات خودشو نشون میده

گفت ما کردیم و شد
پاسخ:
بله متاسفانه!
خانه از پابست ویران است!

چه بسا خودمم پام برسه رسما بلغزم
البته تو هستی دیگه نمی زاری کم بیارم :)
سلام
امروز پنجمین پست عروسیه که دارم میخونم :))))

مبارکا ...
پاسخ:
سلام

همیشه عروسی باشه ان شالله

مبارک صاحباش :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">