خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

پیش عباسی؟

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۰ ب.ظ


روی دوشم بود. خر خر گلویش را می شنیدم. اما چون نفس های خودم سخت بالا می آمد نمی فهمیدم چه می گوید. پشتم گرم بود به چکه چکه های خونی که از او می ریخت. باورم نمی شد او را یدک می کشم. دلم می خواست بدوم تا با او به تنهایی برسم. برویم گوشه ای و روضه ی عباس بخوانم. باب حوائج حتما او را به من برمی گرداند. اما نه! او خود خواسته تا برود پیش عباس. بی انصافی است خواستن چنین حاجتی! به خیمه ها می رسیم. می نشینم بالای سرش و او نفس های آخرش را می کشد. بوی گل های دشت عباس را می دهد. آخر امروز تاسوعاست...









پ.ن: سیدابراهیم خواند: ان شاالله تاسوعا پیش عباسم. و رفت..

یک سال گذشت از هم جواری اش با حضرت ابالفضل العباس...

حالا ابوعلی که لحظه های آخر او را به دوش کشید هم رفته است. چه خوب از هم دست گیری می کنند...




+ خواستید یک زیارت عاشورا بخوانید از جانب شهید مصطفی صدرزاده





اگرچه یادِ منِ خسته‌دل نخواهی کرد

مرا خیال تو هرگز نمی‌رود از یاد





موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۰
احلام

نظرات  (۱)

۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۷:۵۱ د‌ل‌باخته ..
رحمت و رضوان خدا بر او..
توفیق شود زیارت عاشورای امروز را از جانب او می خوانم ان شاءلله
پاسخ:
خدا ما را ادامه دهنده راه ایشان قرار دهد..
لطف شهید شاملتان بشود ان شالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">