خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

دلاور

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ

 



امشب می خوان غافلگیرم کنن. به خیال خودشون میشه اینجا هم چیزی رو از هم پنهون کرد. آخه زمینی شدن که عزا داره نه تولد!
سید ابراهیم باز داره چه آتیشی می سوزونه الله اعلم. واسه بچه های اینجا هم داره دل بری می کنه ناقلا. این غلامحسینم که پایه ی هر گونه سر به سر گذاشتنه! چقدر مامان خوبی داره، چند شب پیشا رفته بودیم تو خوابش. اونقد قربون صدقه ی غلامحسین می رفت که آدم می خواست از خجالت آب بشه بره بیرون خواب. قبل رفتن پیش بچه ها باید یه سری به نفیسه  بزنم. خیلی بی تابی میکنه دخملم! البته حق داره، من بغلش می کنم، بوسش می کنم ولی اون نمی تونه!
بازم که بیداره این دختر. بخواب، بابایی کنارته. آباریکلا
دستامو بالاخره از دستاش بیرون میارم و میرم پیش بچه ها! همه میگن خوب حالا ما برات کادوی تولد داریم. باید با ما بری یه جایی!
هر جا هست، امیدوارم مثل چند وقت پیش منطقه جنگی نبرنم بگن اینجا پس گردنی ازت خوردیم باید تلافیشو دربیاریم! اینجا هم ول کن نیستن!
چشم هام رو بستن ولی کاملا حس می کنم جایی که میرم داره هر لحظه سبک ترم می کنه. درست مثل لحظه ای که..
وقتی نزدیک میشیم. سید ابراهیم چشمامو باز می کنه و میگه خوب بهتره چشماتو باز کنی، کادوی ما یه وقت ملاقات بود..
اسم من رو صدا می زنن، جمعیت شکافته میشه. مسیرم منتهی به مردی است که لبخند روی لبش من رو از خود بیخود میکنه
معنی آغوش پر مهر فقط اینجا معنی می دهد
ممنونم بچه ها
چه کادوی تولد قشنگی
دیدار با ارباب..





 







پ.ن: راستش نمی دانستم تولد زمینی ابوعلی است. خیلی دلتنگش شده بودم. حتی به چند تا از رفقا هم گفتم بدجور دلتنگم. بعد از چند دقیقه کاشف به عمل آمد که امشب شب تولد است. شکی نیست که تولد ایشان تاریخش مساوی است با تولد شهادتش. ولی ما زمینی ها همین را هم غنیمت به حساب میاوریم تا کادو بستانیم :)) از ابوعلی با معرفت تر ندیدم، کادو بخواهید، از نوع مارکدار و شیکش :) اگر کادو گرفتین ما رو فراموش نکنیدا.
برای تولدش یه صلوات بفرستیم اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم






+ این دو تا صوت از جناب ابوعلی به مناسبت تولد :)
 

 



این هم صوتی است که با سید ابراهیم (شهید صدرزاده) صحبت کردن
 








+ یکبار دیگر بیا و بگو سلام دلاور.........



 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۳
احلام

نظرات  (۱)

بسی تنگ بود این عرصه دل ، تنگ تر هم شد...

قلمت پرجوهر
پاسخ:
هعی بشری

این دل تنگم عقده ها دارد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">