نوزدهم شهریور
همسرم دیروز از کربلا رسید. سفر خوبی رو گذرونده بود خداروشکر. چون توی خلوتی رفته بود و برگشته بود. مرز ها شلوغه و خیلی نگران هستن با این شلوغی ها وضعیت سفرشون چجوری میشه.
به خواهرم میگفتم واقعا جاذبه ی حسینی که میگن اینه
میکشه میبره، بدون این چارچوب های دنیایی
قطعا هر کشور پیشرفته ای هم میزبان این همه مهمان بود، کنترلش خیلی سخت بود. باز دم عراقی ها گرم.
امروز با علیرضا درگیری زیاد داشتیم. کلافه بود و من نیز ایضا. چون کارهام زیاد و تلنبار شده بود.
کلی کار خونه کردم و همچنان ادامه دارد
الانم فکر کنم با چشم بسته دارم اینا رو تایپ میکنم
*یه عذرخواهی به خودم بدهکارم بابت وقفه ای که انداختم برای پست روزانه ام!
ببخشید خود جان .
*مطلب گذاشتن با گوشی رو دوست ندارم و اصولا پای سیستم میشینم ولی خوب بهتره کمال گرایی رو در این زمینه کنار بزارم. چون باعث میشه حتی وقتی خیلی خسته ام پست روزانه ام رو بزارم.
با پینوشتت شدیداً موافقم.