خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ تنیده

شاه نشین چشم من، تکیه گه خیال توست

خیالِ  تنیده

بسم الله



خیالی خودکامه
در هم تنیده بالا می رود
تا به وصال برسد...




پیوندها

۳۰ مطلب با موضوع «روزی خواران» ثبت شده است



گفتم: مرتضی تو شهرکمون همه زود میان و دیر میرن، تو چرا دیر میایی و زود میری؟

گفت: خوب مدل کاری مون با هم فرق می کنه

بعد از شهادتش فهمیدم فرمانده بوده

فرمانده کاش بیایی ولو دیر..








پ.ن: چون دلم نمی خواست مرتضی برود با او خداحافظی نکردم ولی حالا دلم لک زده برای یک خداحافظی چشم در چشم.



* پیکر شهید مرتضی کریمی هنوز به وطن باز نگشته است.

+ برای برگشتن پیکر شهید مدافع حرم مرتضی کریمی، صلوات






طرح یک مسئله:
بعضی ها سینه می درند که شهید بشوند یا بروند سوریه یا فلان وفلان. این ها همه منوط به درست زندگی کردن است. وقتی ما در دنیای خودمان نمی دانیم چند چندیم و وظیفه اصلی مان چیست، چطور می خواهیم که به این چیزها برسیم. شاید وظیفه ی ما و جهاد ما در سنگری دیگر است. بعد هم شهادت تنها یک اجر است، نه مسیر. مسیر تقوا و با خدا بودن است. چه بسا افرادی مرده اند ولی اجر شهدا را برده اند. پس خیلی هم دنبال شهادت ندویم که اگر با تقوا باشیم خواه ناخواه اجر شهید هم می بریم. خدا نکند ما برای فرار از مسئولیت هامان بخواهیم هر روز و شب دعای تعجیل در شهادت بخوانیم.
بنده اگر اینجا چیزی از شهید و شهادت می گویم برای این است که در مسیر تقوا نسیمی از ایشان به ما برسد تا قلبمان به وجودشان استوار بشود.

و خیلی حرف های دیگر...





۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۷
احلام



شانه هایش زیر تابوت می لرزید

نه از سنگینی تابوت، بلکه از سنگینی خودش

حالا امروز* خودش روی شانه های سنگین ما سبک می رود..







پ.ن: احمد در وصیت نامه اش نوشته: چرا فقط ما باید زیر تابوت آشنا را بگیریم و دیگران زیر تابوت ما را نگیرند، آخر صبر و تحمل تا کی؟








* تا ساعاتی دیگر شهید احمد مکیان  در قم تشییع و در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده می شود




+ برای شب اول قبر شهید مدافع حرم احمد مکیان، صلوات




& مطلبی غیر مرتبط به پست در ادامه مطلب



۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۶
احلام



گفتم:  احمدآقا به بعضیا بر می خوره اینو میزنی اینجا!

گفت: بربخوره، کسی که آقارو قبول نداره، مدیونه نون منو بخوره.

تابلو را درست روبروی در ورودی زد:

"هرکه باشد بر خمینی بدگمان ... حق ندارد پا گذارد این مکان "






پ.ن: احمد هیچوقت خجالت نکشید جلوی جمع خم بشود و دست و پای پدر و مادرش را ببوسد!




عکس نوشت: شهید با دو پسرش، محمد علی و محمد حسین


+برای روح ولایتمدار شهید مدافع حرم احمد اعطایی، صلوات






دیگر نوشت: همسر ایشان را گاه گاهی بر سر مزار شهید ملاقات می کنم. محمد حسین را کنار مزار شهیدی می خواباند  و محمدعلی با پستی و بلندی قبرها بازی می کند! ایشان تعریف می کردند که یک شب محمد علی قاب عکس بابا را برداشته و گذاشته روبرویش و سینه زنی می کرده: بابا شهید شده، بابا شهید شده...




۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۵
احلام


خدا انتظار بین من و مصطفی را نه ماهه بسته بود
نه ماه برای دیدن دست و پای کوچکش
نه ماه برای دیدن قامت رعنای اِربا اِربایش*











پ.ن: قبضه ی اس پی چی دست سید مصطفی بود. گفتیم مصطفی برگرد عقب، جون خودت مهم تره! گفت بالاخره امانتیه دیگه، ما هم باید امانتی رو خوب برسونیم.




*سیدمصطفی متولد 74 بود. تبعه ی افغانستانی. وقتی شهید شد خانواده اش نُه ماه زجر دیدن فیلم های منتشر شده از جانب دشمن را به جان خرید تا شاید اثری از جوانشان پیدا کنند.




+ برای روح روان و چهره ی پر از معصومیت شهید مدافع حرم، سید مصطفی موسوی صلوات






۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۹
احلام


وقتی که آمدی فکر کردم جای خالی پدرم را  پر خواهی کرد..

اما زیادی در نقشت فرو رفتی و درست شدی مثل پدرم..

رفتی و من درد مادرم را به ارث برده ام*..

درد نبودن "تو"





پ.ن: وقتی محمد حسین رفت مادرم گفت: "مطمئن باش از این به بعد هم با همدیگر زندگی می‌کنید ولی به نوعی دیگر و متفاوت که قابل بیان نیست و باید لمس کرد."



* همسر شهید، سال ها درد فراق پدر شهیدش را گذراند و شد دختر شهید. حالا هم ملقب به همسر شهید شده است.

+ ببخشید که پست بیشتر همسرانه شد :)



+ برای قلب مهربان شهید مدافع حرم، محمد حسین مرادی صلوات





عکس: همسر شهید در کنار مزار یادبودی که در بهشت زهرا در کنار پدرشان بنا کرده اند. چند باری که با ایشان  دیدار داشته ام، تمام نگاهشان پر از صبوری و آرامشی عجیب است.





۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۲
احلام


بدنش پاره پاره بود از فکه و سوسنگرد و ..

باز همان پاره ها را وصله زد و رفت سوریه

گفتند پول بدهید تا تکه هایش را پس بفرستیم

گفتیم آن ها را قبلا فروخته ایم به بی بی، پس گرفتنی نیست..*









پ.ن: سر تشییع جنازه پشت بلندگو گفتیم هر کس  قرض و دینی دارد بگوید تا ادا کنیم. سی میلیون جمع شد. گفتند شهید وقت گرفتاری به ما کمک کرد. ما هیچ خبر نداشتیم..

*داعش برای برگرداندن پیکر شهید طلب پول کرد، همسرش گفت: حاضر نیستیم یک ریال به داعش بدهیم.




+برای دل جسور و زینبی شهید مدافع حرم هادی کجباف صلوات





۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۶
احلام



ارباب را خواب دیده بود، گفته بود علی بیا که تو هم مال این دنیا نیستی!

علی رفته بود بر روی مرکبش* آن هم با زبان روزه

چیزی شبیه اربا اربا!

نمی دانم ارباب همه ی علی ها را مثل علی خودش  فرا می خواند؟








پ.ن: علی یتیم نوازی می کرد. بعد از شهادتش فهمیدیم پدر آسمانی دو پسر شده است.

*شهید علی امرایی رمضان سال 94 با اصابت موشک به خودرو اش به فیض شهادت نائل شد.






+ برای دست های یتیم نواز شهید مدافع حرم علی امرایی صلوات



۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۸
احلام



عروسک آورده بود از شام برای دختر نداشته مان. آن هم نذری سه ساله ی ارباب. می گفت هیچ وقت از بازار شامی که بی بی را در آن چرخانده اند خرید نخواهم کرد.

 فضای معراج را نمی فهمیدم اما مرا آورده بودند تا با او دیدار تازه کنم.

تکه ای سوخته در تابوت را نشناختم.

شاید معجر سوخته ی سه ساله ای به روح الله رسیده بود...







پ.ن: روح الله در وصیت نامه اش نوشته: شهادت خوب است اما تقوی بهتر است!



+برای قربانی خدا شهید مدافع حرم روح الله قربانی، صلوات







بعدا نوشت: والله که بعد از نوشتن سطور بالا به یاد آوردم امروز روز سوم ماه مبارک است و می شود یاد کرد از روز سوم محرم و رقیه ی حسین...




۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۵
احلام


بالاخره خانه ام را با سلیقه ی خودم چیدم. ته دلم قنج می رفت از اینکه این خانه و وسایل برای شروع زندگی دونفره من است.

رفته بود داخل اتاق، حتما داشت استراحت می کرد.

:هادی اینجا چی کار می کنی؟

رویش را که به من کرد، صورتش پر از اشک بود.

: چی شده ؟ گریه برای چی؟

دستی به صورت و چشمانش کشید

:من هیچوقت دوست نداشتم چنین خانه و وسایلی داشته باشم!








پ.ن: بسیاری از ما ادعای بچه حزب اللهی بودن می کنیم ولی وقتی پای عمل کردن می رسد، بهترین ها را برای خودمان می خواهیم!






+ شهید باغبانی وقتی به شهادت می رسند دوربین و فیلم هایش به دست شورشی های سوریه می افتد. بی بی سی مستندی از این فیلم ها درست کرد که دیدنش خالی از لطف نیست. از اینجا



+ برای همیشه لبخند بر لب داشتن رضوانه باغبانی صلوات


#شهید_هادی_باغبانی

#شهید_مستند_ساز



۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۵
احلام



دستش را محکم گرفتم
: بحثو عوض نکن، این سوختگی دستت چیه هادی؟
خندید و سرش را پایین انداخت
: یه شب شیطون دست شهوت رو گرفت و اومد سراغم، منم اینجوری پذیرایی کردم














- متولد سال 67 است، چیزی در قد و قواره ی ما! جواب ما به شهوت و خواسته هایمان چقدر فرق دارد با او؟؟



+ برای دیدن لبخند شهید هادی ذوالفقاری صلوات






پ.ن: سی روز در کنار سفره های افطار و سحر، یاد کسی را بنشانیم که در نزد خدا روزی می خورد...




۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۲
احلام